آنتون چخوف نشان شیر و خورشید
آنتون چخوف نشان شیر و خورشید برگردان ا. مازیار ظفری در یکی از شهرهای آنسوی کوهساران اورال شنیده
بیشتر بخوانیدآنتون چخوف نشان شیر و خورشید برگردان ا. مازیار ظفری در یکی از شهرهای آنسوی کوهساران اورال شنیده
بیشتر بخوانیدگئورگ تراکل: سرزمین رؤیا ترجمه جمشید شیرانی گاهی باید روزهای آرامی را به خاطر بیاورم که در آن زندگی
بیشتر بخوانیدعزت گوشهگیر: سه روز ساده بسیار خوشبخت دوشنبه منتظرش بودم توی اتاق هتل، در طول یک ساعت و نیم انتظار،
بیشتر بخوانیدرضا بی شتاب لحظۀ حضورِ ناگزیرِ شیفتگی هشتم مارس برای روزِ زن زن آسمان وار؛با شکوه وُ سِتُرگ ایستاده است.رقصِ
بیشتر بخوانیدپویان مقدسی مامان و مانکنش درِ فریزرِ صندوقی را که باز میکند، بخار سفیدی بلند میشود. با احتیاط
بیشتر بخوانیدرشید مشیری دور میدان ناصر خم شده ومشغول بستن بند کفش هایش بود. خدیجه در حالیکه وردی را زمزمه
بیشتر بخوانیدمحمود فلکی پاییز پدر نفت پارهای از کتاب “پاییزِ پدرِ نفت” (۱) (داستانی بر اساس زندگی محمد مصدق) نشر
بیشتر بخوانیدحسین دولتآبادی مرجانِ بندر فصلی از جلدِ دوم «چکمۀ گاری» خانۀ مسکونی بساز بفروش فاصلۀ زیادی باخوابگاه من نداشت
بیشتر بخوانیدلوییز اِردریک* ماچیمانیتو برگردان: ا. مازیار ظفری پیش از برفریزان، مُردن را آغاز کردیم و چون گُلیجهای برف به
بیشتر بخوانیداحمد خلفانی آقای جوادی در زیر چتر صدایی گفت: “آقای جوادی، چترتان را با خودتان نمیبرید؟” آقای جوادی
بیشتر بخوانید