فریده شبانفر؛ زنی از شنزار جنوب

فریده شبانفر؛

زنی از شنزار جنوب   

خلیج فارس شور است

امواج آلوده به نفت

هوا غبار است

و او برهنه پا می‌آید

چون رویائی در سراب

پیچیده در گردبادی از خاک وشن

می‌آید ولی نمی‌رسد

ضربآهنگ زنگوله‌ی خلخالش

همپایش می‌آید

ردایی پوسیده به تن

 با رد پایی از گُل و رنگِ بی‌رنگ

با حاشیه دوزی سیمین

و شالی سیاه  سر تا پا

گویی پوشیده در کفن

زنی بی چهره ، جز دو چشم

که بیرون را می‌پایند

 از روزن برقعه‌اش

تا او را  به پاکی بپوشانند

از نگاه خورشید ومرد

چشم‌هایش نگرانی می‌پراکنند

راه را  می‌‌کوبد

با سبدی پر بر سر 

 و ا‌مید رسیدن به خیمه‌اش  

  تا آتشی بیفروزد از خار

  کنار اجاق، خسته از تکرار 

 من که هستم؟

 شبحی هزار  و … ساله‌

 که خود را تکرار می‌کند!

                               فریده شبانفر     2019