جلال رستمی؛ نگاهی دیگر به طاعون

جلال رستمی؛

نگاهی دیگر به طاعون

«زمانی که جنگی آغاز می‌شود مردم می‌گویند: زیاد طول نخواهد کشید! زیرا کاری است ابلهانه. بدون شک و با قاطعیت می‌توان گفت جنگ کاری است ابلهانه ولی با این وجود خیلی طول می‌کشد.

بلاهت همیشه با سماجت تمام باقی می ماند. اگرانسان همیشه به خودش فکر نکند، متوجه  این امرخواهد شد.

در این رابطه ، همشهریان ما مانند همین انسان ها بودند، آنها به خود فکر می کردند، طور دیگری بگوییم ، آنها اومانیست‌هایی بودند که طاعون را جدی نمی‌گرفتند و اعتقادی به طاعون نداشتند و آنرا بیماری که انسان درگیرش شود، نمی دانستند به همین خاطر پیش خود می‌گفتند: غیر واقعی است، یک رویای بد است که می گذرد. اما یک رؤیای بد همیشه زودگذر نیست. از یک رویای بد تا رؤیای بد دیگر انسان‌های زیادی تلف می‌شوند و انسانگرایان در درجه اول، به این دلیل که آن را از قبل پیش‌بینی نکرده بودند. همشهریان ما گناهی بیش از دیگران نداشتند، آنها خیلی ساده فراموش کرده بودند قانع باشند. آنها فکر می‌کردند همه چیز برای آن‌ها امکانپذیراست و تنها چیزی را که جدی نمی گرفتند طاعون بود. آنها به کسب وکار خود ادامه می‌دادند، خودشان را برای مسافرت آماده می کردند و نظرات خود را داشتند. آن‌ها چگونه می توانستند در باره طاعون فکر کنند که به مسئله آینده و تغیر محل زندگی  و بحث‌های گوناگون، دامن می‌زد. آن‌ها خود را آزاد احساس می‌کردند. ولی تا زمانی که یک مصیبت اجتماعی وجود دارد هیچ‌کس آزاد نیست.» آلبرت کامو: طاعون

 

آیا رمانی را که قبلاً خوانده شده و حال یک اثر کلاسیک در ادبیات جهان محسوب می شود را، می بایستی دوباره خواند؟  جواب این سئوال ممکن است به نظر برخی که کتاب را خوانده‌اند  وقت تلاف کردن  باشد ، اما این گزاره درمورد رمان طاعون صدق نمی کند. برخی از رمان ها را می توان بنا به مناسبتی و یا بنا بر انگیزه‌ی جدیدی بارها خواند. کم نیستند رمان های کلاسیکی که دوباره ازنو ترجمه و راهی بازار کتاب شده اند. اعتبار این گونه رمان ها محدود نیستند.

«طاعون» نوشته آلبر کامو ، که در سال ۱۹۴۷ منتشر شده ، در زمره رمان هایی است که در قرن ۲۱ هنوز هم به روز و مطرح است.

 

رمان طاعون اتهامی است علیه بی‌عدالتی‌های جهان. نویسنده در ابتدا شهری را توصیف می‌کند به نام اُران یا وهران، شهری بزرگ که در شمال غربی کشور الجزایر واقع شده. کامو در توصیف خود از این شهر می‌نویسد «چگونه می‌توان از یک شهر، بدون کبوتران، درختان و بدون باغچه ها، تصویری ارائه داد. شهری که در آن صدای بال زدن پرندگان و خش‌خش برگ‌ها را نمی‌توان شنید…»

«یک روش عملی برای شناختن یک شهر این است که  ببینی مردم در آن چگونه عشق می ورزند و چگونه در آن می میرند.». همین شهر که کامو در آغاز رمانش تصویری از آن را برایمان ترسیم می کند، ساکنانانش  ناگهان توسط موشهای ناقل باکتری طاعون مورد هجوم واقع می شوند و این باکتری هر روز بیشتر از روز پیش مردم را به طاعون مبتلا می کند. دروازه های شهر در حال بسته شدن است، بیماران در شرایط هولناکی می میرند و خانواده های آنها در قرنطینه هستند.

“صبح روز شانزدهم آوریل ، دکتر برنارد ریو هنگام خروج از مطب‌اش  در بین راه‌پله‌ها پایش به طور تصادفی به  یک موش مرده برخورد می کند.” رمان طاعون در حقیقت از همین جا و به همین شکل ساده و موجز آغاز می شود. ریو یکی از پزشکان شهر هست که  سعی می کند با استفاده از همه‌ی روشهای ممکن  باهمه‌گیری  طاعون مبارزه کند.

 

تنها عدالتی که در این شهر و بر زندگی مردم‌اش حاکم می شود مرگ است. زیرا سایه محکومیت خود را برسر همه به یکسان می‌افکند. فاجعه طاعون پیامدهای مختلفی برای همه مردم به همراه دارد، سیاهی این بلای همه‌گیر ارزش زندگی را به یاد برخی می‌آورد و برای دیگرانی آنرا نابود می کند. برخی در برابر این سرنوشت بدون مقاومت کاملا تسلیم می شوند و جان خود را از دست می دهند. برخی دیگر از آن فرار می کنند. روبرو شدن با یک مصیبت که انسان شناخت درستی از آن ندارد می تواند به پوچ‌گرایی منجر شود، که خود کشنده تر از طاعون است.

رمان کامو یک رمان بسیار چندلایه و پیچیده است اما به وضوح نشان می دهدکه مردم در برابر یک خطر مرگبار چگونه واکنش نشان می دهند: درابتدا رفتار بسیار انسانی از خود نشان می دهند، به دیگران توجه می‌کنند با قربانیان و بازماندگان آنها همدری می کنند، اما بعد رفته رفته عمق فاجعه آن‌ها را به جهتی سوق می‌دهد که هر کس به خودش فکر می کند. علاوه بر این ، افراد زیادی در اُران هستند که در ابتدا حتی نمی خواهند چیزی درباره طاعون بشنوند و بدانند.

رمان کامودر شرایط کرونایی امروز، ما را در برابر این واقعیت قرار می‌دهد که برای زنده ماندن و در امان ماندن از یک فاجعه، ابتدا باید آن را شناخت، آنرا جدی گرفت و سپس با آن مبارزه کرد. حتی اگر بخواهیم هر اپیدمی یا پاندمی را به رسمیت نشناسیم و فراتر از آن، آنرا منکر شویم، هیچ چیز از واقعیت مهلک آنها که همانا «مرگ» است کم نمی کند.

 

هرکسی که کتاب “طاعون” را هم‌اکنون بخواند بهتر می فهمد، نه، بهتر احساس می‌کند که زندگی تحت بیماری همه گیر کرونا به چه معناست .

 

این مطلب ترجمه ی تقریباً تغیر یافته متن کوتاهی است که من در مورد طاعون نوشته آلبرت کاموبرای روزنامه محلی آلمانی زبان  General Anzeige نوشته‌ام بدون اینکه خواسته باشم به جوانب دیگر این رمان (که بسیار هم در مورد آن نوشته شده) بپردازم فقط مسأله محوری آن که طاعون است مورد توجه ام بوده است. برای نوشتن این متن از ترجمه آلمانی آن استفاده شده است.

 

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۸