منیره برادران؛ زندان‌نویسی و تبعید

منیره برادران؛

 

زندان‌نویسی و تبعید

در چهار دهه گذشته با انتشار خاطرات، گزارش، شعر، داستان، کارهاى پژوهشى و اشکال دیگر زندان نویسی، ما با حجم قابل توجهی از متون بازنمایی زندان مواجه هستیم. حضور گسترده اینها مقوله ای به نام ادبیات زندان را پدید آورده است. توجه به موضوع زندان و زندانی از واقعیت تلخ حضور هولناک زندان و سرکوب در کشورمان حکایت دارد، که تبعید هم پیامدش بوده است. اما تلاش بر اینکه این تاریخ فاجعه بار فراموش نشود، تحولی در نگاه ما به گذشته است که اهمیت شهادت دادن، ثبت و مستند کردن تاریخ تاریک و لاپوشانی شده را در برملا ساختن روایت های جعلی و رسمی دریافته است.

ادبیات زندان ژانری از مقوله ادبیات است، ادبیات اعتراضی و پایداری. ولی اینکه این ادبیات تنها مستندات را در برمی گیرد یا ادبیات تخیلی و کارهاى پژوهشى را هم شامل می شود، سوالی باز است. * ولی آنچه اهمیت دارد، نقش سیاسی این نوشته هاست در افشای حکومتی که همچنان پابرجاست با زندانهایش. هر نوشته ای پنجره ای می گشاید به دنیای پر راز و رمز زندان، که جباران برای پنهان داشتن آن، دیوارهای بلند می کشند. و اگر بپذیریم که زندان آینه تمام نمای سیستم سرکوب یک حکومت استبدادی است، شناخت سیستم زندان می تواند به شناخت الگوهای کنترل و سکوت تحمیلی در جامعه کمک کند.

به جز چند اثر ارزنده، که مربوط به زندان سالهای پیش از ۶۰ است** با نوشتن در باره تجربه های زندان دهه ۶۰ است که زندان به موضوعی‏ قابل توجه از جنبه های مختلف تبدیل می شود. حتی نوشتن از زندان پهلوی هم که در دوره پرالتهاب سالهای اول انقلاب از توجه کافی برخوردار نشده بود، در این دوره پدید می آید.

 

تاثیر تبعید در نوشتن از زندان

سخن گفتن و نوشتن از زندان در جمهوری اسلامی جزو ممنوعه هاست. ادبیات زندان رانده شده از کشور زندانها، جای خود را در نشریات و انتشاراتی های تبعیدی یافته است. انتشارات و نشریات در تبعید ضمنا امکانی فراهم آورده اند برای کسانی از داخل ایران که خطر را به جان پذیرفته و روایت خود را از زندان به قلم درمی آورند. علاوه بر کتابها انبوهی نوشته در باره زندان هست پراکنده در این جا و آنجا، چاپ شده در مجله ها، در جزوه ها و در تارنماها. کاش بشود که همگی اینها در جائی گردآوری شوند. تارنما گرچه این حسن را دارد که دسترسی به نوشته را ساده تر و همگانی تر می کند، اما این خطر را هم دارد که با پاک شدن از حافظه کامپیوتر از حافظه تاریخی هم حذف شود.

 

و اما نقش تبعید تنها محدود به فراهم نمودن امکان انتشار کتابهای زندان نیست. فضای سیاسی، فکری و فرهنگی تبعید هم در خلق این آثار و هم در چگونگی بیان آنها موثر بوده است. این تاثیر را به ویژه در خاطره نویسی زندان مشاهده می کنیم، که در آن مرکز توجه انسان زندانی است و تبعیدی امروز. زندان تنها به اتاق شکنجه و نیز به رابطه زندانی و شکنجه گر محدود نمی شود. زندانی در گیر در مجموعه ای از پدیده ها و مناسبات است و خود عضوی از آن مجموعه. از مرزهای سخت و آشتی ناپذیر با زندانبان گرفته تا دوستی ها و همبستگی بین همبندان تا اختلافات و مرزهای سیاسی. همه چیز در زندان و در زندگی روزمره زندانی رنگ سیاسی به خود می گیرد.

در روایتگری «من» راوی تلاش می کند تصویری از این دنیای ناآشنا به دیگران ارائه دهد. خواننده با همراه شدن با تجربه زیستی او تصویر عینی تری از سیستم زندان بدست می آورد. اما این حضور مستقیم ضمنا راوی را با چالش هایی درگیر می کند. او در معرض دید همگانی است، در باره اش داوری می کنند، گاه با همدلی و گاه با بیرحمی، با معیارها و ارزش های خود. او مسئولیت دارد که به حقیقت وفادار بماند ولی عوامل قابل فهمی چون خطای حافظه، ملاحظه های سیاسی و فرهنگی می توانند در وفاداری به حقیقت تداخل کنند. فکر می کنم هر کسی که قلم بدست می گیرد تا زندان را از زبان «من» به تصویر کشد، ترس از قضاوت دیگران و وسوسه خودسانسوری را کم و بیش تجربه می کند. او در نوشتن نیازمند فاصله گیری از دیدگاه ایدئولوژیکی و سیاه و سفید کردن است، اما برای به تصویر کشیدن آن فضایی که مرزها در هر گوشه و کناره اش حضور داشتند، با دیوارهای دیگری مواجه می شود.

هر قدر تابوهای فرهنگی و سیاسی در فضا قویتر باشد، آزادی در بیان و حق انتخاب در چگونه نوشتن برای نویسنده هم محدودتر می شود و برعکس. دوپارگی انسان در تبعید تنها به جنبه آسیب شناختی آن خلاصه نمی شود. تجربه آزادی و زیستن در جامعه ای باز که حالا او عضوی از آن است برای « پاره» دیگر فرصت هایی فراهم می آورد برای نقد نگاه مطلق گرا.

بگذارید از حس های خودم در نوشتن «حقیقت ساده» بگویم. از عمومیت دادن به تجربه خودم و نیز ترسیم بیشتر فضای تبعید در آن دو دهه اول تبعید می پرهیزم، چرا که این کار نیازمند بررسی و تحقیق است. آن ترسها را من تجربه کردم. خودنویسی نیاز به فهمیده شدن و حس امنیت دارد. امنیت در برابر دستگاه سرکوب حکومت اسلامی، که بهر حال تا حدودی در تبعید فراهم است و نیز حس امنیت در برابر قضاوتها. وقتی به تجربه خودم در نوشتن خاطراتم برمی گردم، برای کنار آمدن با ترسها و تردیدها و داشتن شهامتی لازمه این کار، تاثیر فضای تبعید را به وضوح می بینم.

در فضایی که نخبه گرایی در قلم در آن حاکم باشد، شهامت نوشتن برای کسی که اول بار شروع به این کار می کند با دشواری پدید می آید، شاید هم نیاید. ادبیات تبعیدی که انسان سیاسی حامل آن است، با نخبه گرایی آمرانه در ادبیات چندان سازگاری ندارد و نوشتن را حقی از آن همه می داند. من نه آن زندانی قهرمان بودم که شهامت از خود گفتن برایش بدیهی باشد و نه از برجستگان سیاسی و روشنفکرى زمانه خود – آنچه که مثلا در ادبیات زندان‌ پیش‏ از دهه ٢٠ شمسى مشهود است. مثل سایر روایتگران زندان برای اولین بار قلم بدست می گرفتم. یکى از هزارانى که طعم زندان و شلاق حاکمان اسلامى را چشیده، تحقیر و تخریب را تجربه کرده و شاهد شکست وشکستن ها بوده است. او برای بیرون ریختن تجربه هایش بیش از سمینارهای آموزشی و شناخت مکتبهای ادبی به فضای باز و تفاهم نیاز دارد. به فضایی که اعتماد به نفس آسیب دیده را برای غلبه بر موانع سفت و سخت درون تقویت کند. تجربه زندان های اسلامی، به ویژه زندان دهه ۶۰ بسیار متفاوت است از زندان پهلوی. برای من آن «ما»ی آرمانی که سابقا پشتیبان بود و برای همه چیز پاسخ داشت، دیگر قوت گذشته را نداشت. خودت هستی مسئول اعمال و رفتارت. یک نوع حس تنهایی، که درد دارد اما نیرویی را در درون انسان آزاد می کند، نیروی تکیه به خود، و این به پرورش حق انتخاب و آزادی در نوشتن کمک می کند.

وقتی در سال اول دهه ۷۰ به تبعید پرتاب شدم، نسل تبعیدی پیش از من فرصتی داشته تا از شتاب حودث انقلاب فاصله گرفته و به بازنگری در گذشته، پرسشگری و نقد بپردازد. خودسانسوریِ، عارضه دین سالاری و سانسور سیستماتیک حکومتها، در حال ترَک برداشتن بود. ادبیات در تبعید بیش از حوزه های دیگر در این تحول سهیم بوده است. می شد یک نوع خانه تکانی را در فکر و اندیشه مشاهده کرد. زنان در این راه کوشاتر بودند و نقد الگوها و دیدگاه های مردسالار را در جامعه و همچنین حضورشان را در تجربه های سیاسی خود و پیرامون شان آغاز کرده بودند. اعتماد به نفس آنها به من هم نیرو داد. تصادفی نیست که در خاطره نویسی زندان، زنان سهم چشمگیری دارند.

 

مسئولیت مولف

ادبیات زندان هم مثل هر مکتوب دیگری در قبال زبان و ادبیات مسئولیت دارد. درست نویسی و پرهیز از ولنگاری در نوشتن وظیفه هر کسی است که قلم بدست می گیرد و نوشته اش را انتشار می دهد. بار سیاسى، افشاگرى و ارزش سندیت این نوشته‌ها و نیز همدردی با نویسنده زجرکشیده باعث آن نمی شود که مسئولیت ما در قبال زبان و نوشتار نادیده گرفته شود. نقد ادبیات زندان نه ما را، که به نوشتن خاطرات زندان همت گمارده ایم، زیر سوال مى‌برد و نه ارزش‏ اقدام‌مان را. بلکه نقد کار ما به معناى جدى گرفتن ما و کار ما است.

منیره برادران، مارس ۲۰۲۲

 

 

* لیستی از کتابهای مربوط به زندان را در دوره های مختلف را می توانید در اینجا ببینید.

http://www.bidaran.net/spip.php?rubrique14

 

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۲۶