جمشید شیرانی؛ پرتابه های پُر شتاب
پرتابه های پُر شتاب
جمشید شیرانی
تا دَمی بیآرَمد،
این دریچه
چشم به راهِ غروب است.
بگذار ننگرم
ای پَردهْ-پلکِ خواب
خورشیدِ دَر نشسته به خون را.
با مردمانِ خسته
این دریچه ی هر روز
قابِ گدازه ی آتشفشانی ست
با
فوّاره های سرخ،
توده های گدازان و
شهابه های اخگرِ گلرنگ
و
شب
همه دود است و
خاکپشته ی خاکستر
و
سنگِ سیاهِ سرد
با حفره های ژرفِ درونش
در اصابتِ اجسامِ پُر شتاب!