اکبر ذوالقرنین؛ سه شعر
شنزار را
ذهنیتِ بیابان است و
آخته تیغستانِ بیگدار
خوابگاه عقرب است و
افعی و سوسمار
*
تا چشم کار میکند
نه آب میبینی
نه آبادانی
هم از این رو است انگار
با خیل آخوند خزندهگانِ بیابانی
از معجزت عشق و
مهر و شادمانی
نمیبینی نشانی
قحطی
لرز برزخی ظهور امامِ مفتخوار
تا دوزخی حضورِ بسیج و پاسدار
گیج میزند
اسیر سرزمین ویرانِمان
در گُمنام گردنههای سنگسار و
تیرباران و
چوبههای دار
هشدار!
قحطی زمانهای تلخ
سایه افکنده است
بر پوسیده پیکرِ این دیار.
اکبر ذوالقرنین ۲۰۱۹
برای اسد جان سیف
و “آوای تبعید”اش
آبیتر از عشق
آی مرگاندیش
فقیه فتواها!
دشمنِ عطر و رنگ و نور و نوا
بر برزخِ “دیستوپیا”[۱]ی تو
“اُتوپیا”[۲]یی میکنم به پا
آبیتر از عشق
سرختر از رؤیا
*
میآیم
با ریتمِ چندلاچنگِ رقصهایم
با بنفشه لبخندهها و
عسل عطر بوسهها
در بهارِ ترانههایم
*
“اُتوپیا”ی من
جشنواره آواها
در هزارهی همزبانیها است
میرقصم، میخندم، میخوانم
و رؤیا سرزمینِ من
از نور حضور شقایق و شبنم
مهدِ مهربانیها است.
اکبر ذوالقرنین
۲۰۱۸ استکهلم
[۱] – ویرانشهر
[۲] – آرمانشهر