مسعود کدخدایی خواب بنفشه
مسعود کدخدایی خواب بنفشه روز اول، تلفن که زنگ زد، اول حرکتی نکرد. یعنی فکر کرد این صدای
بیشتر بخوانیدمسعود کدخدایی خواب بنفشه روز اول، تلفن که زنگ زد، اول حرکتی نکرد. یعنی فکر کرد این صدای
بیشتر بخوانیدفهیمه فرسایی: چرخش هستهی زمین* روزی که تصمیم گرفتم به برلین بروم، روزنامهها نوشتند که جهتِ چرخشِ هستهی زمین ممکن
بیشتر بخوانیدمنظر عقدایی برگی که نمیخواهد بیفتد کلید توی قفل چرخید. لای در باز شد. تازه بیدار شده بودم. پرسیدم ساعت
بیشتر بخوانیدشیدا محمدی آخ کجایی ای زن قشنگ؟ نشسته ام روبروی او ، رو به روی او، رو
بیشتر بخوانیدرضا بی شتاب آبادان وُ دلتنگی های بانویِ رود برای🙁قادر)احمد اسکندانی،فرامرز بهار،کیانوش زارع زاده،محمود صباح آبادان شهرِ جادو وُ چشم
بیشتر بخوانیدمرضیه زابلی: سایهها پنجاب را که ترک کرد و به عمارتش در لندن برگشت، قبل از هر کاری استوانۀ شیشهای
بیشتر بخوانیدحسین رحمت همسایهی من آقای جونز نشد که بخوابم. نمیدانم چرا. برای همین، ازسر ناچاری، از روی کاناپه توی
بیشتر بخوانیدفصلی از کتاب « تیرۀ کله سفیدها» حسین دولت آبادی دادگاهِ نظامی دژبانی که مرا از زندان
بیشتر بخوانیدرشید مشیری سه نسل گوشی اش زنگ خورد. به صفحه موبایل اش نگاه کردشماره ای از تماس گیرنده ندید. با
بیشتر بخوانیدقباد حیدر محفل عاشقانه سرش را که از پنجره بیرون می برد ، یاکریم می نشیند روی انبوه موهای
بیشتر بخوانید