مجید نفیسی؛ شعری برایت می‌نویسم

مجید نفیسی؛

برای محسن شکاری که در هفدهم آذر ۱۴۰۱ در تهران بدار آویخته شد

شعری برایت می‌نویسم

شعری برایت می‌نویسم
چون کلمه‌ی عشق که به‌هم‌پیوسته است:
از چشمه‌ی جادویی عین‌ش که تو را در خود می‌شوید
از دندانه‌ی شیرین شین‌ش که به تو لبخند می‌زند
و از قله‌ی گرد قاف‌ش که فتح‌ناشدنی‌ست.

شعری برایت می‌نویسم
چون کلمه‌ی آزادی که از‌هم‌گسسته است:
از سربلندی مّد دریایش
از سرسبزی الف کوهستانش
از فشاری که ستون سه رکنش را خمیده کرده
از کمال چار حرفش که از الف تا یا را در‌بر‌می‌گیرد
و از جدایی پنج انگشتش که یک دست را می‌سازد.

شعری برایت می‌نویسم
از عشق که چون عَشَقه ریشه می‌گیرد
و از آزادی که خود ریش‌ریش است.
پانزدهم ژانویه هزار‌و‌نهصد‌و‌هشتاد‌و‌شش