هادی خرسندی؛ حافظا من غم میخورم!
حافظا من از سر شب تا سحر غم میخورم
هرچه گوئی غم مخور من بیشتر غم میخورم
مژده میدادی به پایان میرسد ایام غم
من برای مژدههای بیثمر غم میخورم
اولاً چون یوسف گمگشتهمان پیدا نشد
بهر آن ناکام مفقودالاثر غم میخورم
ثانیاً چون کلبه احزان و این غمدیده دل
وضعشان بدتر شده از هر نظر، غم میخورم
ثالثاً چون این سر شوریده سامانی نیافت
بر سر خود میزنم وز بهر سر غم میخورم
رابعاً چون مانده یکسان حال دوران بهر ما
دور خود میچرخم و از دور و بر غم میخورم
خامساً با خواندن هریک ز ابیات دگر
یا مفصل یا مفید و مختصر غم میخورم
در بیابان، ذوق و شوقم یک نفس اکسیژن است
ترس مین دارم ولی، زین رهگذر غم میخورم
در خیابان با امید انتخاب سرنوشت
از شعار زنده باد و مرگ بر غم میخورم
چونکه انترناسیونالیستم در غمخوری
هرکجا باشد یکی فرد بشر غم میخورم
با نژاد و قوم کس کاری ندارم، زین سبب
بهر شش میلیارد و صد میلیون نفر غم میخورم
هم برای خالهی آقای نلسون ماندلا
هم برای عمهی شیخ قطر غم میخورم
هرکجا بینم خری خوابیده زیر بار خود
بهر تأمین هیومن-رایتِ خر غم میخورم
بهر حیوانات زندانی به هرچه باغ وحش
در قفس، از یاد رفته، محتضر غم میخورم
از وجود جانیانی مثل بوش، عین بلر
همچنین بن لادن و ملاعمر غم میخورم
تا که در باغ وطن بینم که هر مسکین درخت
رأی خود بر اره داده یا تبر غم میخورم
بهر آن ماتمسرا جغرافی نفرین شده
از خلیج فارس تا بحر خزر غم میخورم
زانهمه فحشی که ایرانی به ایرانی دهد
چونکه گلگیری بمالد بر سپر غم میخورم
غمخوری در ماه شرعی بیشتر دارد ثواب
من خصوصاً در محرم یا صفر غم میخورم
شب که ملّا میکند افطار با جوجه کباب
من از اینکه کشته شد مرغ سحر غم میخورم
همچنین وقتی که اسرائیل میگوید ز صلح
در غم آن کفتر بیبال و پر غم میخورم
تا ز سوسیالیزم میگویند این هوچیگران
از برای کارل مارکس و کارگر غم میخورم
تا زمام این جهان در دست مشتی جاهل است
بابت هر اتفاق و هر خبر غم میخورم
راستش هرجا که یک واعظ به خلوت میرود
از حسادت، بهر آن کار دگر غم میخورم
با جوانان میروم دیسکو، همه در حال رقص
من اتوماتیکمان قر در کمر غم میخورم
بهر آن «دختر نبوده» دختر ویران شده
زیر فحش مادر و خشم پدر غم میخورم
بهر آن یاری که ضمن عشق با همجنس خویش
باشد از طعن لُغزخوانان پکر غم میخورم
بهر شعر «بچهها این نقشهی جغرافیاست!”
گر نفهمد ارزشش را آن پسر غم میخورم
در محیط خانهی خود مثل برج زهرمار
بابت سقف و کف و دیوار و در غم میخورم
توی تی-وی، فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام
از برای اهل فرهنگ و هنر غم میخورم
در شبانه روز شش ساعت برای این جهان
باقیش را بهر مرز پرگهر غم میخورم
چون ز غمهای زمینی میکنم خود را رها
مدتی از گردش شمس و قمر غم میخورم
کارها با غمخوری بدتر شد و بهتر نشد
حضرتعباسی دو درصد با ضرر غم میخورم
هادیا طنز تو گاهی مایهی خرسندی است
زین جهت شیرینتر از قند و شکر غم میخورم
—————
آخرین دستکاری – ۴ آذر ۹۶