نسرین رنجبر ایرانی؛ از سر شوخی!

دوستی برای «تحقیق و تحصیل و تدریس و تفسیر و تمهید و تنفیذ و تدبیر و …» رفته بود به ایران. وقتی بازگشت «تندیسی» شده بود که آنورش ناپیدا! از دور دیدمش و فکر کردم با آنهمه زحمتی که کشیده، حتماً خسته است. این بود که من زبان او شدم و از قول او توضیح دادم که:

 

موی بلند را فلکم رایگان نداد

این رشته را هزار دلاری خریده‌ام

این خط سرمه را که ببینی به دور چشم

با دست پر توان «تتو» من کشیده‌ام

پیشانی‌ام نبود چنین صاف از ازل

در چین آن «بوتوکس» فراوان تپیده‌ام

این بینی قشنگ اروپائی‌ام ببین

نیمی از آن به تیغ پزشکان، بریده‌ام

از بهر این دو لب قلوه‌ای چقدر

رنج «پروتز» و «هیالورن» چشیده‌ام

این چشم‌ها چو دیده آهو نبوده‌اند

پلک برین را دو سه باری کشیده‌ام

گر ابروی کمانیم دل می‌برد ز دوست

کار «تتو» ست، اصلی آن را بچیده‌ام

از ران و باسن و شکم و جفت سینه‌هام

چیزی نپرس، یا «پروتز» یا «کشیده»‌ام!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *