اکبر ذوالقرنین دو لخته از شعر بلند “عرض حال”
اکبر ذوالقرنین
دو لخته از شعر بلند “عرض حال”
میخواهم
تا زنده ام
با این پیکر لَخت و
چشمانی تا به تا و
دست و پایی لرزان
تا آسمان را
سقفی بر سر و
زمین را
سنگ پاره ای
بالین دارم
از تاراجِ ترنمِ ترانه هایم
با شما زنده گان
نفسی تازه کنم؛؛
***
میخواهم
همچون پرنده ای
که پگاهان
می نشیند
پشت پنجره هاتان
برایتان
چهچی بزنم
بی هیچ چشمداشت
تا از آن پیش
که آوازم را
به خاطر بسپارید
محو شوم به آنی
در اندوه ِ انبوهِ ابرها
فرازِ بسترِ دریا
همچون خواب های روزگار جوانی
که گرم است
از حریرِ نازکِ رویا؛
اکبر ذوالقرنین
تایپ و عکس: غزال متفکر
٢٠١۶/٠۶/٠٩ استکهلم
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۴