سه شعر از نزار قبانی برگردان فواد روستایی
سه شعر از نزار قبانی
برگردان فواد روستایی
برگردانی آزاد از سه شعر از نزار قبانی، شاعر بزرگ عرب که به شاعر زن و عشق شُهره است
١- جهان را با واژهها مُسخَّر میکنم
جهان را با واژهها مُسخَّر میکنم،
زبانِمادری را،
افعال، أسماء، نحو را
مُسَخَّر میکنم.
سرآغاز هر چیز را نابود میکنم
و با زبانی نو
با موسیقیِ آب و پیامِ آتش
دورانی را که در راه است
روشن میکنم
و زمان را در چشمانِ تو متوّقِف خواهمکرد
و خطّی را
که میان این لحظهی بیهمتا و زمان فاصله میاندازد
از میان برمیدارم.
۱
I Conquer The World With Words
I conquer the world with words,
conquer the mother tongue,
verbs, nouns, syntax.
I sweep away the beginning of things
and with a new language
that has the music of water the message of fire
I light the coming age
and stop time in your eyes
and wipe away the line
that separates
time from this single moment.
٢- آنگاه که دوستت میدارم
احساس میکنم
آنگاه که دوستت میدارم
زمامدارِ زمانام و مالکِ زمین
وهر آن چه بر آن است
و با سمند خویش در خورشید در تاختوتاز.
آنگاه که دوستت میدارم
نوری میشوم سیّال
نوری نادیدنی
و شعر در دفترهایم
به گلزاری از گلهای خشخاش و ابریشم بدل میشود.
آنگاه که دوستت میدارم
آب از سرانگشتانم سرریز میشود
و بر زبانم فرشی از علف میرویَد
آنگاه که دوستت میدارم
زمانِ بیرون از زمان میشوم.
و آنگاهِ که دل در گروِ عشق یک زن میگذارم
درختان سرتاسر این زمین
برهنهی پای
به سویم میشتابند.
۲
When I Love
When I love
I feel that I am the king of time
I possess the earth and everything on it
and ride into the sun upon my horse.
When I love
I become liquid light
invisible to the eye
and the poems in my notebooks
become fields of mimosa and poppy.
When I love
the water gushes from my fingers
grass grows on my tongue
when I love
I become time outside all time.
When I love a woman
all the trees
run barefoot toward me…
٣- زمانی که دوستت میدارم
زمانی که دوستت میدارم
زبانی نو زبان بازمیکند،
شهرهائی نو و کشورهائی نو کشف میشوند.
صرباهنگِ نفسکشیدنِ ساعتها سرعتمیگیرد،
در میانِ صفحات کتابها گندم میرویَد،
پرندگان از چشمهای تو با بشارتِ عسل به پرواز درمیآیند،
کاروانها با بار ادویّهی هندی از پستانهایِ تو راهیِ سفر میشوند،
اَنبهها اینجا و آنجا از درختان به زمین میافتند، جنگلها طعمهی آتش میشوند
و «نوبیا»ئیان١ بر طبلها میکوبند.
زمانی که تو را دوست میدارم
پستانهایت شرمشان را میتکانند،
به آذرخش و تُندَر، به شمشیر و به توفانِ شِنْ بدلمیشوند.
زمانی که تو را دوست میدارم شهرهای عرب برمیخیزند
و علیه اَعصار سرکوب و ستم،
علیه دورانهای انتقام
و علیه قوانین قبیله
دست به تظاهرات میزنند.
و زمانی که که تو رادوست میدارم،
علیه زشتی،
علیه شاهانِ نمک،
علیه سلطهی بهسامانِ صحرا،
به راه میافتند.
و من تا رسیدن فصل باران و موسم آب همچنان دوستت میدارم
و من تا رسیدن فصل باران و موسم آب همچنان دوستت میدارم.
۳-When I Love You
When I love you
A new language springs up,
New cities, new countries discovered.
The hours breathe like puppies,
Wheat grows between the pages of books,
Birds fly from your eyes with tiding of honey,
Caravans ride from your breasts carrying Indian herbs,
The mangoes fall all around, the forests catch fire
And Nubian drums beat.
When I love you your breasts shake off their shame,
Turn into lightning and thunder, a sword, a sandy storm.
When I love you the Arab cities leap up and demonstrate
Against the ages of repression
And the ages
Of revenge against the laws of the tribe.
And I, when I love you,
March against ugliness,
Against the kings of salt,
Against the institutionalization of the desert.
And I shall continue to love you until the world flood arrives;
I shall continue to love you until the world flood arrives.
١- «نوبَه»، «نوبیا» یا «نوبی» مملکتِ تاریخیِ قدیمی در افریقا از آبشار اول نیل نزدیک آسوان در مصر تا خَرطوم در سودان. در قرن هشتم پیش از میلاد، نوبیان سلسلهی کمعمر شاهان سلسلهی XXV را در مصر تأسیس کردند. قبیلهای از سیاهان در قرن سوم میلادی در نوبه مستقر شدند ودولتی نیرومند ساختند. مردم آن در قرن ششم به مسیحیّت گرویدند و در مقابل نفوذ اسلام سخت مقاومت کردندولی دولتشان در ١٣٣۶ میلادی از پا در آمد. در قرن نوزدهم (٢٢-١٨٢٠)، محمدعلی پاشای مصری آن را تسخیرکرد. در روزگار ما بخش عمدهی سرزمین نوبه ایالتی از سودان است. (دایرهالمعارف فارسی/ به سرپرستی غلامحسین مصاحب/ جلد دوم/ بخش دوم صفحهی ٣٠۶۵)
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۸