الفریده یلینک: تحقیر
الفریده یلینک
تحقیر
برگردان فهیمه فرسایی
الفریده یلینک، شخصیتی چندوجهی دارد: برندهی نوبل ادبی است و انسانی که از اضطراب و روانی پریشان رنج میبرد، نویسندهای است پرکار و خستگیناپذیر با تعهدات سیاسی، از نظر زبانی نوگرا و نمایشنامهنویسی پرشور. او با رمان پیانو نواز در سال ۱۹۸۳ به شهرت رسید؛ این کتاب زندگی پر ملال زنی را بازگو میکند که تحت سلطهی مادر خودشیفتهاش از نظر عاطفی عقیم شده و ناامیدانه درمان خود را در یک رابطهی مازوخیستی جستجو میکند. این رمان چون صاعقهای بر نبرد دو جنس در جوّ سالهای دههی ۱۹۸۰ فرود آمدـ چون به زنان قدرت میداد، آنها را به عنوان فضول و پورنوگراف به تصویر میکشید و نه تنها قربانی، بلکه بزهکار هم معرفی میکرد.
یلینک به آن گروه از معدود زنان نویسندهای تعلق دارد که توانستهاند رابطهی قدرت میان دو جنسیت را قاطعانه و دقیق بررسی کنند. ما از آنجا که میخواستیم نظر این نویسندهی ۷۶ ساله را در بارهی نقش نویسندگان زن در ایجاد فضای آزاد ادبی بدانیم تا آن را در این مجموعه منتشر کنیم، آدرس ایمیل او را پیدا کردیم. همه میگفتند که بهطور معمول در ظرف ۱۰ دقیقه جواب دریافت میکنیم، آنهم پاسخی منفی، ولی شاید شانس هم یاری کند و …. پاسخ ما یک روز بعد از ارسال ایمیل در ساعت ۸ و ۲ دقیقه دریافت شد؛ پاسخی دوستانه. یلینک نوشته بود که میتواند تصور کند به دو تا سه پرسش ما بهطور کتبی پاسخ دهد: «بیشتر نه میتوانم و نه، صادقانه بگویم، میخواهم.»
ـ شما معمولا در مجامع و محافل حاضر نمیشوید و به گفتهی خود، تنهایی را ترجیح میدهید. این امر چه تأثیری بر کار نوشتن شما میگذارد. آیا این انزوا یا تکروی قاطعانه را پیششرط نوشتن میدانید و چرا؟
من داوطلبانه از شرکت در مراسم مختلف پرهیز میکنم و نه، فکر نمیکنم که انزوا پیششرط نوشتن باشد. نوشتن روندی همراه با تنهایی است، معنی آن ولی این نیست که آدم باید از زندگی با دیگران کنار بکشد. برعکس. آدم باید در مدرسه زندگی درس بخواند؛ مدرسهای که بسیاری از شاگردهایش هر سال رفوزه میشوند و هرگز به کلاس بالاتر نمیروند.
ـ شما در سال ۱۹۸۹ در یک مصاحبه گفتید:“ دستاوردهای تفکری این دوره موضع زن را تقویت نمیکند، بلکه او را از نظر جنسیت به موجودی بیطرف و جویای استقلال تبدیل میکند که بهتر است از رویارویی با او پرهیز کرد”. به قول شما زنها از کاخ بلورین تفکر تجریدی ـ مثل فلسفه و موزیک ـ کنار گذاشته شدهاند. آیا این برداشت همچنان معتبر است، سی سال بعد ـ یا زنان و مردان در گستره ادبیات برابرند؟ به عبارت دیگر: آیا آثار نویسندگان مرد و زن در سال ۲۰۲۰ به یکسان ارزیابی میشود؟ (یا به این گونه است که رمانهای زنان سریع به عنوان „ادبیات سرگرمکننده“ ردهبندی میشوند، در حالی که در کارهای مردان نویسنده، ژرفا و معنا جستجو میشود؟)
من فکر نمیکنم که از آن زمان به بعد شرایط زیاد تغییر کرده باشد. به نظرم میرسد که در این میان استقبال از کارهای زنان کمی بیشتر شده، بیشتر مورد توجه قرار میگیرند، شاید برای یک نویسنده تازهکار زن هم آسانتر باشد، بنگاه نشر پیدا کند تا همکار مردش، ولی هستند کسانی که هنوز فریاد میزنند، زنها کجا هستند؟: بسیاری همچنان خواهان حضور بیشتر زناناند، انگار که هیچوقت حاضر نبودند. ولی هنوز این نکته تغییر نکرده است که آفرینندگی بزرگ فرهنگی در قبضه مردان و نه زنان هنرمند است. تاکنون تنها شمار اندکی توانستهاند واقعاً موفق شوند. و من فکر میکنم وضعیت به همین روال که هست، باقی میماند. هیچ ردپایی از زنان نویسنده، وجود ندارد. در واقع جای یک کلمه در بحثهای مربوط به هنر زنانه و زنانگی در رسانهها خالی است: تحقیر. شگفتآور این است که کسی در این باره صحبت نمیکند، حتی فمینیستها هم سکوت کردهاند، شاید به این دلیل که نمیخواهند به این امر اعتراف کنند، ولی این به طور مشخص چیزی است که زنان برای کارهایشان دریافت میکنند، هر چند که دربارهاش حرفی زده نمیشود: تحقیر اثر زنانه. وقتی فهرستی برای ابدیکردن هنرمند و آثارش در «کانون ادبی» (۱) تهیه میشود، بهزحمت میتوان نام یک زن را یافت. مرور این فهرستها، باعث سرگرمی است. میتوانید امتحان کنید. من سالها است که این کار را میکنم؛ بدون تعصب و خشم. امتحان کنید.
ـ سالها است که شما به انتشار بهاصطلاح «ادبیات خشونتبار» معروف شدهاید. آیا این تصور اشتباه است که ادبیات زنان ـ متأثر از جنبش «هشتک ـ من هم» در حال جبران گذشته است و ستیزهجویانه عمل میکند؟ که زنان نویسنده قدرت بیشتری دارند ـ دستکم در چارچوب تفسیر و تعریف؟ یا همچنان نظر قبلی خودتان هستید که گفتید؛ نوشتن، هیچ تغییری را سبب نمیشود و نویسنده بهکلی ناتوان است؟
من هنوز هم بر این عقیدهام که نوشتن نمیتواند از نظر سیاسی تغییری ایجاد کند. هنر در واقع یک سوپاپ اطمینان است که از طریق آن ناامیدی کسانی که عقب افتادهاند و از گردونه طبقهی خود ـ حتی در گستره فاسد هنری و ادبی ـ خارج شدهاند، میتوانند التیام بیابند. وقتی آبی وجود ندارد، بخاری هم نیست که بتواند چیزی را به حرکت درآورد. …
ـ شما در سال ۲۰۰۴ در گفتوگو با آندره مولر گفتید که „نوشتن برای من همیشه عملی سرشار از شور و شوق و نوعی خشم است. من مثل توماس مان نیستم که هر جملهای را به دقت صیقل بدهم. بلکه تکه تکه مینویسم. این روند، دو، سه ساعت طول میکشد. بعد مثل سوفله که سوزنی به آن زده باشند، وا میروم“ . این نکته خیلی جالب است و خوانندگان دوست دارند بیشتر در این رابطه بشنوند. میتوانید کمی درباره روش کار خود توضیح بدهید؟
خب، این دیگر خیلی خصوصی میشود. بیش از این هم چیزی نمیگویم. به اندازهی وافی آشغال تولید میشود که برای همه کافی باشد.
(۱) کانون ادبی (از واژه یونانی Kanon قاعده، معیار، رهنمود) مجموعهای از آثاری است که ارزش برجسته یا جایگاهی ضروری، استاندارد و ماندگار در ادبیات به آنها نسبت داده میشود. (ویکیپدیا)
به نقل از کتاب “میز تحریری رو به چشمانداز”
گردآورنده: ایلکا پیپگراس
این کتاب را میتوانید در لینک زیر از سایت باشگاه ادبیات دانلود کنید:
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/ro-be-cheshmandaz/