کافیه جلیلیان؛ ماهیدشت

کافیه جلیلیان

ماهیدشت

 

با توسن خیال

بر شط گیسوان سیاهت

تا پونه های ماهیدشت می رانم

عطر شبدر ها

درختان روییده در بهار، همبازیان کودکی ام

هی هی چوپانان، گله ها، داربست پیر

با عکس قلب های شکسته

کتاب هایی، با بوی بلوغ آغشته

بر بام های کاه گلی

عشق های کال بهاری

با آن تن تبدار در میهمانی مهتاب

ای سرزمین خوبان

با آفتاب تابانت

گندم های جوان، بازیگوش

رقصان زیر باران

و سوارانت

تابستان

تابستان

تابستان

عطر تنت آغشته با شبدر و شقایق و پونه

ماهیدشت