فرشته وزیری نسب:   آواز کشتگان

فرشته وزیری نسب

 

آواز کشتگان

 

به سنگ‌های مرمر بگوئید

نخواسته بودیم که در روز مرمر نباشیم

و خزه از میان انگشتان‌مان بروید

به سنگ‌های مرمر بگوئید بی وداع رفتیم

فوج فوج

چون پرندگان کوچ

بی فشردن دستی

می‌رفتیم از بهار تا زمستان

از ابر تا باران

می‌رفتیم

و تمام روزهای مرمر در گلوی‌مان شکسته بود

و قلم بود که مرمر می‌شد

و شعر بود که مرمر می‌شد

گاهی سفید، گاهی سبز، گاهی سیاه

به سنگ‌های مرمر بگویید

شماره‌ای نداشتیم هر‌چند که بی‌شمار رفتیم

و مردمان در گوشی‌های هوشمند

و در صفحه‌های آبی یا مرمری

ار ما می‌خواندند و می‌گذشتند

و دست‌هایشان دراز بود

که با شتاب سیبی بچینند از درختان خورشید

یا تاجی بر سر بگذارند از افتخارات مرمری

ما رفتگان روز‌های چرکین بودیم

و آنان زندگان سرزمین تباه

به سنگ‌های مرمر بگوئید

که در این جغرافیا گرسنگی نام دیگر انسان بود

وقتی که از سطل‌های زباله آویزان می‌شد

و در کوه‌های مرمر تا کمر زیر بار می‌شکست

به شماره هر روز بیشتر

به فراموشی هر روز کمتر

به سنگ‌های مرمر بگوئید

ما را از عذاب قبر نترساند

ما بی‌‌ترس زندگان‌ایم

ما بی‌کس زندگان‌ایم

ما بی‌نفس زندگان‌ایم

در زیر سنگ‌های مرمر

گاهی سپید،

گاهی سرخ،

گاهی سیاه

 

فروردین ۱۴۰۲

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۴