فهیمه فرسایی در گفت‌وگو با «آوای تبعید»

فهیمه فرسایی در گفت‌وگو با «آوای تبعید»

 

-شما در کتابتان از دو واژه “نسل دوم” و “صدای دوم” استفاده کرده‌اید. هر یک از این دو چه مفهومی را نمایندگی می‌کنند.

“نسل دوم” و “صدای دوم”، مفاهیمی تقریبا مترادف هستند و در درجه‌ی اول اشاره دارند به جایگاه گروه خاصی از نویسندگان ایرانی‌تبار در گستره‌ی ادبیات. اساس این رده‌بندی، تاریخ آغاز مهاجرت یا فرار گروه بزرگی از ایرانیایی است که به دلایل گوناگون، از جمله پس از انقلاب ۱۹۷۹، شروع جنگ هشت ساله میان ایران و عراق در سال ۱۹۸۰ یا تعقیب و دستگیری اعضا و هواداران گروه‌های سیاسی فعال، ایران را ترک کردند. این نویسندگان در آن سال‌ها، دوران کودکی خود را می‌گذراندند. دوران نوجوانی و جوانی آن‌ها، به شهادت آثارشان، متاثر از فرهنگ‌های گوناگون است. بخش قابل توجهی از رمان‌های این نویسندگان، این تاثرات چند فرهنگی را به تصویر می‌کشند. از سوی دیگر، نویسندگانی هم هستند که دستمایه‌ی آثارشان در چارچوب بالا نمی‌گنجد ـ مثل آثار یاسمین رضا یا اُتسا مشفق. من به این کارها به عنوان «صدای دوم» هم پرداخته‌ام.

-آیا می‌توان آثار نویسندگان “نسل دوم” ایرانیان را به ادبیات معاصر ایران ربط داد؟ به بیانی دیگر می‌توان جایگاهی برای این آثار در ادبیات ایران یافت؟

اگر از نظر محتوایی این آثار را ارزیابی کنیم، قطعا در آن‌ها ارتباط ویژه‌ای با ادبیات معاصر ایران می‌یابیم. چون اغلب این نویسندگان به ایران سفر کرده‌اند و تجربه‌ها، هم‌چنین دیده‌ها و شنیده‌های خود را به سبک خود در آثارشان بازتابانده‌اند. از سوی دیگر در محیط خانوادگی هم با آداب و رسوم و زبان و باورهای ایرانی آشنا شده‌اند و در تماس نزدیک با فرهنگ ایرانی‌ هستند. هر چند که در محیط بیرونی باید خود را با روابط و مناسبات فرهنگیِ کشوری که در آن زندگی می‌کنند، هماهنگ کنند. این ارتباط با فاصله، بر زاویه‌ی دید و برداشت‌های نویسندگان تاثیر می‌گذارد و در نهایت به بخشی از ادبیات معاصر ایران نزدیک می‌شود.

ولی اگر بخواهیم زبان را معیار ارزیابی‌ خود قرار دهیم، این آثار زیر عنوان «ادبیات جهانی» رده‌بندی می‌شوند. چون به زبانی نوشته شده‌اند که به راحتی قابل ترجمه است. کما این که بسیاری از رمان‌های نسل دومی‌های ایرانی‌تبار به زبان‌هایِ غیر از زبان نگارش برگردانده شده‌اند. مثل رمان «مارکس و عروسک» مریم مجیدی و «از شرق بریده» از نگار جوادی که در اصل به فرانسه نوشته شده، ولی به زبان آلمانی هم ترجمه شده است.

-چرا این آثار هنوز در میان ایرانیان ناشناخته است؟

دلایل این امر متفاوت و بسیار است. یکی از آن‌ها بی‌اعتنایی مترجمان و ناشران فارسی زبان به این آثار است. این طور که پیداست، موضوع‌هایی که در این رمان‌ها به آن‌ها پرداخته می‌شود، برای آنان چندان جذاب نیست که دست به ترجمه و نشر آن‌ها بزنند. دلیل دیگر بی‌اعتنایی رسانه‌های داخل و خارج از کشور است. گاهی به مناسبت‌هایی (از جمله گرفتن جایزه) خبری کوتاه در این و آن رسانه درباره اثر منتشر می‌شود، ولی کند و کاوی ژرف در عمق کار صورت نمی‌گیرد. در یک کلام لابی نویسندگان نسل دوم ایرانی‌تبار ـنسبت به نسل اولی‌هایی که به زبان فارسی می‌نویسندـ در رسانه‌ها ضعیف است. از این‌رو مطرح نمی‌شوند و در میان ایرانیان ناشناخته باقی می‌مانند.

– چه موضوع‌هایی در این آثار عمده هستند؟

در اصل جستجوی هویت، یکی از موضوع‌های محوری آثار نویسندگان نسل دوم ایرانی‌تبار است. این سئوال هستی‌شناسانه، به طور کلی انگیزه‌ی نوشتن و بررسی زیبایی‌شناسانه‌ی آن‌ها ست. پاسخ به این پرسش به نویسندگان کمک می‌کند، جایگاه اجتماعی و زیستی خود را در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، بیابند. آن‌ها در آثار خود نشان می‌دهند که هویت‌اشان چگونه شکل گرفته، از چه عناصر و شناسه‌هایی تشکیل می‌شود، آیا ذاتی و طبیعی است یا ثابت و غیرسیال است؛ چه سطوحی را دربرمی‌گیرد و نسبت به هویت‌های دیگر در چه جایگاهی قرار دارد. ناگفته پیداست که همه‌ی این جنبه‌های جامعه‌شناسانه از نظر ادبی و در چارچوب داستان و روایت گنجانده شده است.

-علت موفقیت این آثار را در چه می‌بینید؟

موفقیت این آثار را در اصل باید در چند و چونی زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، جستجو کرد. این آثار اصولا واکنشی به اوضاع سیاسی ـ اجتماعی کنونی است. در حال حاضر گفتمان «هویت» نه تنها نزد افراد بلکه در جوامع متعدد بیش از گذشته مطرح است. در نتیجه‌ی روند جهانی‌شدن، بسیاری از فرهنگ‌ها و هویت‌های ملی در حال رنگ‌باختن هستند. اغلب کشورهای غربی صاحب قدرت، شناسه‌ها و معیارهای خودشان را در جوامع کمتر قوی، اشاعه می‌دهند. فن‌آوری جدید، مثل اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هم به این امر کمک می‌کند. این است که جستجوی هویت از مرزهای جامعه‌شناسانه فراتر رفته و به ادبیات هم راه یافته است. در اثر روند جهانی‌شدن از سوی دیگر، مهاجرت و جابه‌جایی افراد و گروه‌ها هم شتاب پیدا کرده و مسئله‌ی هم‌پیوندی با جامعه‌ی جدید مطرح شده است. زیست صلح‌آمیز این «تازه‌واردها» با دیگر اقشار جامعه، بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است. ادبیاتی که به این دگرگونی‌های سیاسی ـ اجتماعی واکنش نشان دهد، به نیاز‌ها و خواست‌های اجتماعی بپردازد و احتمالا پاسخی برای معضلات جامعه داشته باشد، قطعا موفق است.

-آیا اثر دیگری سراغ دارید که چون کتاب شما به بررسی این آثار پرداخته باشد؟

نه، متاسفانه!

-شما به آثاری از نویسندگان نسل دوم که در آلمان، فرانسه و سوئد و در یک مورد آمریکا زندگی می‌کنند پرداخته‌اید. فکر می‌کنید در کشورها و زبان‌های دیگر تا چه میزان می‌توان کار شما را ادامه داد؟

ظرفیت این پژوهش را به اندازه‌ی تعداد کشورهایی که ایرانیان در آن‌ها زندگی می‌کنند، می‌توان گسترش داد. تحقیقی که من کردم، تازه اول کار است و نامحدود هم نیست. ولی به عنوان نخستین گام، کتابی مرجع است.

-چرا این آثار به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند؟

تا آن‌جا که من تحقیق کردم، رمان شیدا بازیار «تهران شب‌ها آرام است» به ترجمه‌ی کبری هدایتی‌نسب، در انتشارات فروغ به فارسی منتشر شده است.