روشنک بیگناه؛ در ستایش زندگی
روشنک بیگناه؛
در ستایش زندگی
به نسیم خاکسار
متشکرم
از اینکه گاه
لای پنجره را میگشایید
و مشتی آب بر سرم میپاشید
از اینکه
در آخر خوابها میآیید
و شهری تازه
بنا میکنید
بر چراغ های مهتابی
سه مجسمهی بال دار میگذارید
شش حباب نور
و دو گوی از مفرغ
سکوت را
به صدای دریا ترجیح نمیدهید
و میگذارید
تا بارش نرم برف
دستانتان را
آب کند.
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۱۲