رضا بی شتاب؛ قصۀ اصحابِ کهف
رضا بی شتاب؛
قصۀ اصحابِ کهف
حاجت به حُجتِ حاجب نیست،که این جاهلان خود؛ حجابِ جانِ زندگی و آزادی وُ روزگارانند. زیبایی وُ آزادگیِ زنان؛ دشمنِ شیخان است…
حجت الاسلام علی خامنه ای:«کشف حجاب حرام شرعی ست حرام سیاسی ست هم حرام شرعی ست هم حرام سیاسی۱»!؟.
شرعی که شارع شد؛ این شیخ پُر شناعت
این مفتخوارِ بی کار؛ جرثومۀ کثافت
از قعرِ قبر وُ غاری؛ با لوحکِ حکایت
بیرون جهیده خود شیخ؛ راهش همه ضلالت
جز قصه نیست دین ات؛ اصحابِ کهف اشارت
ای شوخ وُ شنگِ دنگل؛ بس کن ازین شرارت
آخر حقیرِ قاری؛ ای لات را نیابت
ای لوط را معلم؛ گفتارِ تو فضاحت
تدفینِ فکر کردی؛ بی فکری ات وراثت
قائد قبا نَدِّری؛ زین قالِ بی قباحت
اُم القُرای نکبت؛ اسبابِ هر کراهت
اصحابِ تو حماقت؛ مستمسکِ سفاهت
کوبیده ای به طبلِ؛ بیعاری وُ کیاست
صف در صفِ جنایت؛ جانی وُ جِن جماعت
بنشسته با فراغت؛ در پستویِ بطالت
آتش به اختیاری؛ چاقوکشِ ولایت
کُشتند مردمان را؛ با خونشان ضیافت
چشمانِ عشق بستند؛ از خوفِ این خلافت
رهبر اسیرِ هاری؛ خود هادیِ دنائت
دار وُ درفش وُ شلاق؛ با جان کُنَد تجارت
کودک کُشانِ دیندار؛ آواره کرده مردم
جاسوسی وُ تفحص؛ نزدِ شما عبادت
رسمِ سقوطِ مبسوط؛ مربوطِ این عنایت
مشروعۀ خباثت؛ مضبوطِ این فقاهت
با پشمکِ کرامت؛ با دعویِ امامت
این شیخکِ مترسک؛ بی درک وُ بی کفایت
وقتت خوش وُ سلامت؛ ای سارقِ اصالت
ملّایِ بی لیاقت؛ ای کینه وُ کسالت
حذفِ حجابِ جبری؛ راحت کند خیالت
خیلِ خبیثِ خائن؛ مبروک ات این جراحت
ای خصمِ خونیِ زن؛ ای شیخِ پُر شقاوت
با رأی ابلهی تو؛ بگرفته ای وکالت
لم داده ای تو ابله؛ بر کرسیِ کفالت
سر تا به پا فریبی؛ نادانی وُ رذالت
با هالۀ بلاهت؛ گَندابی از جهالت
هذیان وُ هرزه گویی؛ قانونِ هر رسالت
جز رنجِ روزگاران؛ تبعیض در قضاوت
در قبضۀ قضا شد؛ پاسخ به هر جسارت
گویی که شیخ گشته؛ از ریشه بی شرافت
کُشتارِ بی گناهان؛ پروندۀ جنایت
در مجلس وُ صدرات؛ فاسد کُنَد ریاست
ای شیخِ بی شرافت؛ شرمت ازین زعامت
آورده ای مشقّت؛ قانونِ پُر قساوت
بر خوانِ خون وُ خِفّت؛ ای رهبرِ عداوت
بر مسندِ سعادت؛ دلّالِ با دلالت
شرحِ شکایت از شیخ؛ خشکاندنِ خباثت
فرتوتِ بی وجاهت؛ با عقدۀ حقارت
هستیِّ تو جنایت؛ پستیِّ تو بشارت
بیهوده گویِ رسوا؛ قانون گزارِ غارت
بُردی تو گویِ سبقت؛ از سارق وُ خیانت
با شاعرانِ مُهمَل؛ با دزد در رفاقت۲
هزل وُ گزاف وُ یاوه؛ نامش نهی بلاغت
بنشسته ای به شادی، با پشتِ گوشِ مخمل
مداحِ اهلِ بیت ات؛ رَسّام این سیاقت۳
این قاطرِ ولایت؛ این شاطرِ شرارت
مداحِ دلقکِ گول؛ یک ذره هم وقاحت
نان خور به سفرۀ سور؛ با آن نقابِ غفلت
تَه ریشِ مضحکِ تو؛ شیطان کُنَد شماتت
ای در تنورِ نفرت؛ سَر کرده در نجاست
انبانِ باد وُ نانی؛ ابریقِ بی رقابت
مداحِ بی شعوری؛ پابوسی ات صناعت
نامیده زاغ وُ زوغ ات؛ هان زخمۀ صراحت
خوار وُ خجِل نِه ای تو؛ آخوندِ بی بضاعت
مُشتی نشانِ خروار؛ دُمّی دهد شهادت
دین را بده به دینار؛ شعرت فروش راحت
هان خودفروشِ شامخ؛ خوش باش ازین شَناعت
تَه ریشِ مصلحت را؛ مَتراش ازان شمایل
مشتاقِ مُشتُلُق باش؛ وافورِ با عنایت…
روی سخن تویی تو؛ ای رهبرِ هلاکت
آخر ولیِّ امری؛ ای ریشِ بی رشادت
آوارِ سرنگونی؛ مرگت نوید وُ حاجت
ای خالقِ فلاکت؛ بس کُن ازین لجاجت
در کارِ بانوان تو؛ هر دَم کنی دخالت
اینست خود عنایت؛ لعنت برین ولایت
ای روحِ پستِ ناکس؛ ای مرجعِ جنایت
دجالِ جاهل وُ جور؛ از جهلِ خود خجالت
گویند مردمان نیز؛ دیدارِ ما قیامت
اینجاست هرچه جویی؛ در وعدۀ نهایت
در کوچه ها وُ بازار؛ بر بامها روایت
از زن چه دانی ای شیخ؛ از عشق وُ از شجاعت
زن زندگی آزادی؛ زیباترین حکایت
خوانی وُ دانی ای شیخ؛ در لحظۀ ندامت
گفتم قیامت اما؛ اینجاست خود قیامت
در مشتِ آتشین اش؛ با خشم وُ با شهامت
یکشنبه/۲۰ فروردین ماه/۱۴۰۲///۹ آوریل ۲۰۲۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-کسی را که علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مجلسِ مسخرۀ خبرگانِ رهبری؛به ولایت فقیهی برگزیند بهتر از این هم نمی تواند باشد؛سواد و دانشِ ایشان همان است که امامِ راحلشان داشت. حجت الاسلام علی خامنه ای در همین جلسه سخنرانی می کند و می گوید:«اولاً واقعاً باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در او مطرح بشه…».ولی اکنون از خرِ شیطانِ رهبری پایین نمی آید…و پی در پی پیالۀ خونِ مردم می نوشد…
۲-در دربار و محفلِ فلاکتِ آخوندی؛حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای؛شاعرِ مداحِ وقاحت؛ غلامرضا کافی؛به زنان اهانت می کند:
زن زندگی ظرافت و زیبایی ات بجا/کی در مقام شامخ انسان ببینمت
ایشان مانندِ همپالگیِ خویش همان «مردِ ماستیِ» ولایی است.
۳-سیاقت:راندن چهارپایان