ر. باقری  انگیزه

ر. باقری

انگیزه

 

انگیزه واژه ای است که از قرون وسطی تا کنون، در ذهن بشر وجود داشته است.   فیلسوفهای دوران بعد از اسطوره ها و از آن پس برای یافتن دلایل بوجود آمدن انگیزه در انسان، کوشش کرده اند.  از نظر فیلسوف های باستان، انگیزه توسط روحی که فعال آتشین و همیشه بیدار و سوزان، در جستجویی مداوم و بی قرار است،  با میل به نفوذ، درون ناشناخته ها، پنهان شده  و در مواقع نا مشخصی بر همه سختی ها  تسلط  میابد.

سقراط فرآیند انگیزش را بر این واقعیت بنا نهاد که ابتدا باید به “خوب” یعنی سلامت و قدرت بدنی دست یافت. در این خوب، سلامت معنوی و توانایی های ذهنی؛ اشتیاق به هنر و علوم؛ توافق با دیگران؛ شهروندی و میهن پرستی باید وجود داشته باشد.

این تعاریف فلسفی و دیگر نظریاتی که بیشتر در همین جهت ارایه شده اند، تا قرون وسطی بر ذهن فیلسوف ها حاکم بود. در قرون وسطی تعریف های جدیدی برای انگیزه ارایه گردید.  آنها معتقد بودند انگیزه  عقل نیست، بلکه اراده است که اساس زندگی معنوی را تشکیل می دهد،  زیرا ذهن ماهیتاً منفعل است و اراده به  نیازها و انگیزه ها تعلق دارد.

بسیاری از نظریه ها که اغلب متناقض بودند، برای توضیح اینکه: چرا انگیزه در یک فرد عمل می کند؟ چرا او ً اعمالی را انجام می دهد که انتخاب می کند؟ چرا برخی از مردم انگیزه بیشتری نسبت به دیگران دارند؟ و در نتیجه چرا در جایی افرادی با فرصت ها و توانایی های برابر شکست می خورند؟ یا  برخی با همان موقعیت ها موفقیت می شوند؟

به دنبال پاسخ های بوده اند. از قرن هیجدم به اینسو انگیزه جایگاه خود را در حوزه روانشناسی تحکیم کرد.

برخی از روانشناسان ذهنیگرا به نقش مکانیسم های درونی فرد اهمیت  می دهند. دیگران دلیل انگیزش را در محرک های بیرونی، ناشی از محیط می دانند. زیگموند فروید اساس رفتار انسان را در انگیزه های غریزی، غیرمنطقی می دانست و به ماهیت ناخودآگاه این انگیزه ها بسیار علاقمند بود. فروید (حیات) یا غریزه جنسی و (غریزه مرگ) را دو پایه انگیزه انسان می دانست.

این قلم معتقد است، جامعه سرمایه داری انگیزه را به شکلی اتوماتیک سازماندهی می کند. در این جامعه زیبایی همان تعریف سنتی خود را دارد. یعنی آن چیز که کمتر دست یافتنی است، زیبا تر است. طلا نه برای زیبایی اش، بلکه برای نایاب بودنش ارزشمند است. برای بدست آوردن هرچیز نایاب، باید آن زحمت و تلاشی را به جان خرید که مورد نیاز جامعه  می باشد. ارزش گذاری پوستی، رنگ چشم ، شیوه کلام، کفش گران در مقابل کفش ارزان و زندگی بهتر در مقابل زندگی های لجن و صدها واژه که آنها را برای من خوب و بد ارزیابی کرده اند. این انگیزه ها از دوران طفولیت سازماندهی می شوند.

دست یابی به هر چیز نایاب مانند عاشق، اشتهار، رهبریت، هنرمندی، شاعری و نویسنددگی، یا در کاخ زندگی کردن، نمودهایی برای تحرک انگیزه بوجود آمده اند.

در جامعه کنونی، آموزش انگیزه، به معنای ریختن اطلاعات معین در مغز کودکان است. به آنها فرصتی  برای تأثیرگذاری بر فرآیند یادگیری واقعی یا دگر اندیشی نمی دهند. آنها باید آنچه را که محیط نیازمند آن می باشد را بیاموزند.  آموزش انگیزه، با مشارکت دانش آموزان در “موقعیت های آموزشی” برای آمادگی در چنین محیطی سازماندهی می شود. انگیزه یادگیری در محیطی که ارتباط تنگاتنگ با زمان حال و واقعیتی که ما همه در آن زندگی و عمل می کنیم، فراهم می شود. نتایج این اعمال، بشریت را به اعماق سخت اسارت می کشاند.