عزت گوشه گیر: نگاهی به مجموعه داستان های کوتاه “خانه های مردم”
عزت گوشه گیر
نگاهی به مجموعه داستان های کوتاه “خانه های مردم”
ارزش گذاری به ساده نویسی و معنا آفرینی
“خانه های مردم”
نوشته: علی رادبوی
نشر آفتاب
مجموعه داستان های کوتاه “خانه های مردم” شامل یازده داستان کوتاه است که علی رادبوی با نثری ساده، روان و دلچسب، و بدور از آرایه های ادبی، و زیورهای سخنورانه ، در سال های ۱۹۹۰ نگاشته است و سی و سه سال بعد، در سال ۲۰۲۳ در هفتاد و دو صفحه در انتشارات آفتاب به چاپ رسانده است.
علی رادبوی در اغلب داستان ها، بدون پیرایه داستان “خود” را می نویسد. یک “خود” که در جوهره اش بازتاب اندیشه و احساسات یک “جمع” را در خود نهفته دارد. جمع مهاجرانی که در رویارویی با زیر و بم ها و ناهمواری های ویژه مهاجرت به دنبال یک “خانه” است. یک “خانه امن”. یک “اتاق امن” که بتواند بدون ترس در آن دراز بکشد. و در این روند به دنبال چاره و راه برای زیست بهتر بگردد. نویسنده، در این داستان ها، که اغلب رخدادهایشان در غرب آمریکا می گذرند، با ایجاد رویارویی شخصیت ها در شرایط غیر منتظره روزانه، با رهیافتی هوشمندانه و هنرمندانه سعی دارد تا خواننده را در جزییات رخدادها، حوادث، حس ها و موقعیت های ظاهرا ساده اما چالشگرانه قرار دهد بدون آن که قصد روایت گویی، اطلاع رسانی، قهرمانگرایی و یا حکم صادر کردن داشته باشد. در راستای اینگونه نوشتن، وی خواننده را در روند تجربه شخصیت ها قرار می دهد، تا به همراه آنان، جزیی نگری و عینیت گرایی کند، و وارد تجربه های جدید شود . تجربه هایی که در جوهر آزمودگی شان بنوعی با هم همسانند. خواننده، تجربه های جدید را با تجربه های مشابه و همگون خود، در ذهن مقایسه می کند، آن ها را دوباره در ذهن متصور می شود و در این روند، به تجربه آفرینی نوینی می رسد، که می توان آن را تجربه آرامش بخش جمعی یا تخلیه روانی همگون نامید.
نویسنده در این مجموعه، رخدادها را درجهان اطرافش با منظرگاهی غریزی و حسی نگاه می کند، فشرده شان می کند، و بر آیند این تجربیات را کوتاه، موجز و منسجم به گونه یک داستان می آراید، که به گونه ای شاید بسیار نزدیک به ژانر نویسندگی فلاش فیکشن باشد. در این شیوه نگارش، وی بخوبی از دراز گویی پرهیز می کند، شاید بجز یکی دو مورد از جمله داستان “یک شب طولانی” که به دلیل رابطه عمیق عاطفی نویسنده با شخصیت اصلی، تاکید بر توصیف حس و فضاسازی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.
آنچه این مجموعه را دلربا می کند “ساده نویسی” و”ایجاز” آن است در ساده نگاری و کند و کاو در پیدا کردن راهروهایی که با قطعیت و سرعت بیشتر به عمق و ریشه موضوع برسد. وی در توصیف رخدادها و علت یابی تنگنا ها و کشمکش ها، با بکار بردن جملات کوتاه، و واژه های ساده، کوشش می کند تا معنا و عصاره اندیشه را القاء کند. و با نقب زدن به فراز و نشیب های زندگی آدم های داستان در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فضا و بستره زندگی جدید، بین آدم ها پیوندی محکم بر قرار کند. وی باز هم در این سنجش به ایجاز دست می زند تا چند و چون ارتباطات شخصیت ها شفاف تر نشان داده شوند.
نویسنده بی آن که داستان ها را به جستارهای سیاسی تقلیل دهد، اثرات و واقعیت های عریان شرایط جامعه میزبان را گاه صریح و گاه غیر مستقیم ابراز می کند. نویسنده که خود بنظر می رسد انسانی مردم گرا و اجتماعی است، کنش ها و واکنش های شخصیت هایش را با زیرکی زیر نظر دارد، و گاه با طنزی نرم و غیر تلخ، سردی و روابط بوروکراتیک جامعه میزبان را با شوخ طبعی و تیز نگری آشکار می سازد.
در داستان “خارج از لیست”، نویسنده با یکنوع طنز و شگرد ویژه، شخصیت “سیامک” را به عنوان یک میهمان مهاجر که با فقر، بی پناهی و بیماری گلاویز است، با راکون، حیوانی از تیره خرسکیان یا سگ سانان مقایسه می کند، و عواطف و یکجانبه اندیشی حمایتگران حیوانات را در جامعه میزبان با ایجاز نشان می دهد. این نگاه و کنش طبقاتی اندیشیدن و برتر انگاشتن حیوانات زمانی پر رنگ جلوه می کند که انسان مهاجر با حیوان مقایسه می شود. نویسنده با نشان دادن سوررئالیستیک دگردیسی کنایه آمیز “سیامک” به عنوان یک حیوان پشمالو از تیره سموران، خرس سانان، بز کوهی، خوک وحشی، یا روباهان، تلاش می کند تا تردستانه انسان بودن “سیامک” را برای بقایش پنهان کند و به او یک هیئت حیوانی بدهد تا شاید بتواند او را از درد فرسایشی و مرگ احتمالی برهاند.
“مامور زن با صدای زیبایش چنان کلمات محبت آمیز نثار راکون می کرد و قربان صدقه اش می رفت که نسبت به راکون احساس حسادت کردم و دلم به حال سیامک سوخت. زمانی که ماموران با دقت و مراقبت ویژه می خواستند راکون زخمی را به آمبولانس منتقل کنند، نعره های گوشخراش سیامک که خانه را خلوت دیده بود، در فضا پیچید.” ص ۲۲ و ۲۳
راوی که تمام ذهنش پیرامون سیامک می چرخد و شرایط او را به عنوان یک مهاجر درمانده و بیمار خوب می شناسد، و از طرفی به شیوه نگرش و رفتارهای روانشناختی ماموران حمایت حیوانات نیز آگاه است، سعی می کند تا راهی پیدا کند تا ماموران، مداوایی برای او نیز پیدا کنند. و در اینجاست که نویسنده با زبان طنز این دگردیسی دردناک را به نمایش می گذارد:
“گفتم آره، بگمانم جانور دیگری است که به داخل خانه پناه آورده. در خانه را برایشان باز کردم. ماموران در استانه در قرار گرفتند و با شگفتی به تماشای سیامک پرداختند. هیکل فربه و پشم آلود سیامک تمامی گرد و خاک و پرزهای قرمز موکت را به خود جذب کرده بود و موهای بلند سرش در هزار و پانصد جهت مختلف سیخ سیخ ایستاده بودند و نعره های ناهماهنگش به غرش هر جانوری مانند بود….. من پیشنهاد کردم که اگر خطری نداشته باشد، یکی دو تا از آن گلوله های بی هوشی را به سیامک شلیک کنند که… حداقل برای مدتی آرام بگیرد.” ص ۲۳
پس از بررسی، سر پرست گروه امداد حیوانات که هویتی برای سیامک پیدا نمی کند، می گوید: ” نه، متاسفم، شما باید با مرکز حمایت از حیوانات غیر بومی تماس بگیرید. شب خوبی داشته باشید.” ص۲۴
زبان و روند گویشی در این کتاب اغلب به زبان عامیانه و سنتی بخش هایی از مردم عادی کوچه و بازار ایران سی چهل سال پیش شباهت دارد. یکنوع زبان که گاه با زیرکی و ویژگی های نگاه راوی و معنا سازی در بطن کلیشه، نظم کلیشه به هم ریخته می شود. واژه هایی همچون “مادر مرده”، “قیافه اش مرغی شد”، و یا “خدا پدرتو بیامرزه” در ترجمه دیالوگ مارگریت در داستانی به همین نام، گونه ای از زبان را نشان می دهد که اغلب مرزی بین زبان نویسنده، روایتگری راوی و شخصیت های داستان کشیده نمی شود. البته این نوع زبان در داستان “بهرام” که شخصیت ها با نوع ویژه ای از کار روزانه سخت و ممتد در ارتباطند، به خوبی جا می گیرد. این زبان، زبان درد و خشم و اعتراض است که در ارتباط با آدم های گوناگون در روند کار، جزیی از فرهنگ آدم مهاجر در این شرایط ویژه می شود.
در داستان “مینی بوس”، نویسنده به موضوع مهم نژاد گرایی و اثرات پیرامونی بردگی تاریخی سیاهان در جامعه میزبان اشاره می کند که حاوی نکته های بسیار ظریف انسانی است که به زیبایی در این داستان توصیف شده اند. نمایش صادقانه شخصیت ها و اشیاء و فضای پیرامونی شان در این داستان و داستان های دیگر از نکات قوت این مجموعه است.
در نهایت، ظرافت دید انسانی نویسنده در این مجموعه داستانی، و سادگی نوشتاری آن — بدون آراستگی های سخن سرایانه، واژه پردازی ها و آرایه های تصنعی برای شیوا نویسی– کتاب را دلچسب و دلنواز می کند.