زیبا کرباسی؛ نامه های خصوصی ی بهادر درانی و آهو حسانی

زیبا کرباسی؛

نامه های خصوصی ی بهادر درانی و آهو حسانی

 

۳۰۰
الف

گر ندارد ماتم ایمان این دل مردگان
از چه دارد جامه ی خود کعبه ی اسلام تلخ
صائب تبریزی

چرا بسوزد گونه هایم چشم هایم قلبم
لب هایم وقت گفتن دوستت دارم
چرا لج کنم
بهانه بگیرم
گریه کنم
هزار جور کوفت و زهرمار بگیرد روانی ام
چرا بسوزد عمرم
وقتی خیلی خدا با آن خایه های پرش
عاشق من است
شکر
هرگز برایم جای گله
از این آدم ها نمی گذارد

 

۲۹۹
ب

بیاض و خط دیوانی به یکدیگر نمی خوانند
چه نسبت طره ی زنجیر را با گردن یوسف؟
صائب تبریزی

و بعد…

فروغ را که کشتند
سکوت شان فخیم شد آهو
تا حتی ابهت مرگ را نیز
به سخره گرفته باشند
اما نشد
وجدان شان
مثل تکه چوبی زیر دریل
صدا می داد
صدا می داد و
به بازی ات می گرفت
تا عشق حنجره اش را گم نکند
کسی چه می داند
حال پنجره ی تمام قدی
که روی آفتاب را به خود
هرگز نمی بیند

 

۲۹۹
الف

بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین
گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
محمد حسین شهریار

هنوز و همیشه زنم
با این چهار نیم کره بر روی تنم
با تفاوت دو نیم
یا یک کره
از تو سرم بهادر
که من ماه شب اربع ال عشرم
و خوب می دانم
هر چه در این جهان گرد است

کامل است

۲۹۷
الف

وجود در مس ریز
زر می شود
شمس تبریزی

یک نام
یک وجود
یک بود
یک هست
یک نشان
یک معنا
یک فرانشان
پیشوند
یک خویش
یک هنگ
یک همیشه و
به تنهایی
همه ی سروهای خجسته ی وطنم
و به تنهایی
دلیل همه ی دلی یت ها با فتحه
و به تنهایی
دلیل همه ی دلیت ها با کسره
و من
که بسته ی خط
یک
افق
پیشانی ی توام
و این قلب که با تکان و اشاره ی خط میان ابروان توست که انشای آدم است
ای زابه راه شخص شخیصت خود خود خودم
با همین کلاه خود تلخ و پس وند گرمابخش گر پشت بند برز و کار
بازوی شدید
نیروی ارشد
اشد توان
ای همت عالی
جوشن پس کلمه
آناتومی ی چاک راه روح
نخ بخیه اش
بهانه ی شعر تا شدن
جیک و پیک کلمه
اسرار وحوش وحی
مگاپیکسل جسم و رنگ
مگابایت حافظه
تاکسیدان کالبد
جوشش ذاتی
تاخسی شورانگیز
عشق

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۸