غلامرضا خواجهعلی؛ پاسخ بلاهت، خاموشی است
غلامرضا خواجهعلی؛
پاسخ بلاهت، خاموشی است
تقویت ادبیاتِ داستانیِ زنانهنگر با تزریق دوز شفافیّت
در چنبر ارزشها
برای پیشگیری از تکرار، سئوالها به ترتیب شماره، یکجا منتشر میشوند:
ـ برخی از دستاندرکاران صحنهی ادب ایران (از جمله حسین پاینده، استاد دانشگاه) معتقدند که اصولا داستاننویس زن برای نوشتن باید از قالبهای مردانه استفاده کند؛ چرا که گفتمان موجود در جامعه مردانه است و از طرف دیگر، پدران رماننویسی در دنیا هم مردان بودهاند.
پرسش: اگر قرار بود شما با استدلال این نظر را تایید یا رد کنید، چه میگفتید؟
ـ در پُرتال جامع علوم انسانی در بارهی «ارزش شناسی جایگاه زن (همسر) در شعر معاصر فارسی و عربی (با رویکردی انتقادی بر دیدگاه فمینیست اگزیستانسیالیستی دوبوار)» به نقل از کاوشنامه ادبیات تطبیقی میخوانیم:
«یکی از مباحث مهم ادبیات معاصر، توجه به زن و جایگاه وی در خانواده و به تبع آن اجتماع است. با توجه به اینکه امروزه مکتبهای فمینیستی به بهانه دفاع از حقوق زنان، ازدواج را یک معضل بزرگ اجتماعی در برابر ارزش گذاری زن میدانند، درحوزه ادبیات و بهخصوص شعر معاصر، تلاش شده است نقش زن در جایگاه همسر و حضور وی در خانواده به عنوان مهمترین رکن تربیتی طرح گردد.»
پرسش: اگر از شما میخواستند به این موضوع از دیدگاه مطرحشده بپردازید، چه پاسخی داشتید و چرا؟
ـ در کنار چند صدای پراکنده در تایید ادبیات زنانهنگر، منتقدان “متعهد و دلواپسی” هم هستند که میکوشند با عنوانهایی مانند “واگویههای زنانه” یا “وراجیهای زنانه” یا روایتهای “درونی ناشی از یائسهگی” این آثار را بیاهمیت جلوه بدهند.
به عنوان مثال فتحالله بینیاز که از منتقدان پرکار در رسانههای ادبی ایران بود، دربارهی ویژگیهای “ادبیات آپارتمانی زنان” مینویسد: «زبان و نگاه زنانه گاهى به سکوت مىگراید و زمانى به پُرحرفى و وراجى که گونهاى فریاد زدن است. بههمان دلیل که جزئىنگرى و پرحرفى، وجهى از زنانهنویسى است.»
حسین ایمانیان، همکار دلواپس دیگر او در نقدی بر یک اثر به قلم یک زن نویسنده مینویسد: «خلاصه اینکه این رمان چه بسا بیشتر به کارِ روانشناسها و پژوهشگرانِ بیماریهایِ قشرِ خاصی از زنانِ مملکتِ ما بیاید، زنانی که بهکلی فارغ از دغدغههای اجتماعیاند و حتی در میانسالی کموکان گرفتارِ پلشتیها و ادا و اطوارهای خاصِ نوجوانها باقی میمانند؛ زنانِ میانسالی در آستانهی یائسهگی که خیلی وقت است خلاقیتشان خشکیده و تا دلت بخواهد در حوزهی فرهنگِ مملکتِ ما به چشم میخورند.»
پرسش: اگر میخواستید این نوع نقد را تعبیر و تفسیر کنید، چه مینوشتید؟
ـ رویکرد دیگری هم هست که از „شخصیتهای وارونهی زن“ ستایش میکند. به عنوان مثال اکبر رادی که علاوه بر نمایشنامهنویسی، نقد و تحلیلهای بسیاری هم نوشت، در جلد پنجم جُنگ چراغ در مورد سهیلا، شخصیت زن رمان «آواز کشتگان» از رضا براهنی، که در سپتامبر ۱۹۸۴ (مهرماه ۱۳۶۳) منتشر شد، مینویسد: «سهیلا تا این لحظه جذابترین نگاره زن با فرهنگ ایرانی است که در رمان تصویر شده است.»
پرتو نوریعلا، در کتاب خود «هنر و آگاهی»، شمهای از حرفهای سهیلا خانم را خطاب به همسر مبارز، روشنفکر و همه فنّحریف خود، این طور بازگو میکند: (ص ۱۹۱)
«من مدیون تو هستم. خیلی مردها هستند که زن خوشگلشان را وسیله قرار دادند تا خانهی مجلل داشته باشند… زنهاشان را برمیداشتند میبردند برای رییسشان… مرد در جامعه ما همه کاره است. میتواند زنش را شریف بار بیاورد … میتواند هر بلایی خواست سرش بیاورد. ولی تو راه دیگری جلو من گذاشتی … من مدیون تو هستم… تو خودت اینها را به من گفتی…»
پرتو نوریعلا برعکس نظر اکبر رادی، معتقد است که «سهیلا نه تنها جذاب و با فرهنگ نیست که موجودی بیمغز و نادان است که خود و سایر زنها را عمیقا آلت دست مردان میداند. زن بیشخصیتی که شوهرش میتواند به یک اشاره انگشت او را به فحشا بکشاند و او بی آن که از خود اختیاری داشته باشد، از پیش این سرنوشت محتوم را پذیرفته و تسلیم است.» ( ۱۹۳)
پرسش: به باور شما، نظر کدام یک از این دو منتقد بیپروپایه است و چرا؟ نظر خود شما (اگر مخالف این دو نظر هستید) چیست؟
پاسخ بلاهت، خاموشی است
غلامرضا خواجهعلی
پرسش یکم: ابتدا از استاد خواهش میکردم «قالبهای مردانه» و «گفتمان» -بهخصوص گفتمان موجود در جامعه- را برایم تعریف کند. همچنین میخواستم بدانم چرا «باید»؛ و چرا «پدران»؟ آیا پدران و مردان در یک جملهی کوتاه نوعی حشو نیست؟ نوعی حشو که از انحصاری مردانه ناشی میشود. مثلا” میشد گفت «پیشکسوتان یا پیشتازان رماننویسی…».
بنده بر این باورم که یک «نوشته» مانند کفش یا لباس نیست که قالب و فرمی زنانه یا مردانه داشته باشد. یک نوشته میتواند اثری انسانی باشد؛ با نگاهی انسانی. این نگاه انسانی قادر است تمایلات زنانه یا مردانه را –علیرغم محدودیتهای قانونی، اعتقادی، سنتی و جغرافیایی- با نوشتن یا خلق آثاری هنری نشان دهد.
نگاهی انسانی به باورها و تجربههای خود یا دیگران.
پرسش دوم: به طراح پرسشها پیشنهاد میکنم که لینک این مقاله را درج کنند. چون مخاطب با مطالعهی آن مقاله و تطبیق آن با دیدگاههای «سیمون دوبووار» بهتر میتواند تجزیه و تحلیل کند. به نظر بنده این جملهی سیمون دو بووار در جواب کافی است:
«اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد… دوستداشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمهی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار.»
با آن که این مقاله را یک مقالهی علمی نیافتم. اما به نویسندگانش پیشنهاد میکنم مطلب زیر را بخوانند.
https://core.ac.uk/download/pdf/43030068.pdf
پرسش سوم: برای پاسخ دادن بهتر است لینک و آدرس مقاله یا مصاحبهی آنها در متن پرسش بیاید. تعبیر و تفسیر و نوشتن پیرامون بخشی از یک مطلب که ابتدا و انتهایش معلوم نیست به نظرم دستکمی از “دستگل به آب دادن”های منتقدان “متعهد و دلواپس” ندارد.
با این وجود کلمههایی که در هر دو نظر وجود دارد، نوعی تحقیر و حتی استهزا (کوچک شمردن ومسخره کردن) را القا میکند. کلماتی مثل وراجی، پلشتی و ادا و اطوارهای خاص نوجوانها، خلاقیت خشکیده و تا دلت بخواهد. حتی یائسهگی زنان مورد تمسخر قرار میگیرد. آنجا که خلاقیت زنان -در نظر دوم- همعرض خونریزی قاعدگی تصور شده و خشکیدن خلاقیت، معادل یائسهگی قرار گرفته است. نمیدانم این آدمها آیا میدانند، مردها هم دچار یائسهگی میشوند؟!
به نظر بنده پاسخ چنین بلاهتی؛ خاموشی است.
پرسش چهارم: بنده آن رمان را نخواندهام. اما اگر بخواهم فقط روی حرفهای نقل شده از شخصیت داستانی «سهیلا» نظر بدهم، او را شخصیتی وابسته میبینم. شخصیتی منتظر ناجی؛ که عملا سلطهپذیر است. چون خودش، راه خودش را انتخاب نکرده است. راهی را که همسرش جلوی پایش گذاشته طی کرده است. درست مثل یک مقلد از مرجعش –همسرش- پیروی کرده است.
نمیدانم جای نقطه چینها در اصل متن –در رمان- چه چیزی نوشته شده است. اگر در آن نقطه چینها، ردی از انتخابی آگاهانه باشد که به مقایسهی راه پیشنهادی همسرش با راههای مورد نظر خودش پرداخته باشد؛ آن گاه میتوان او را از نظر فکری و رفتاری، شخصیتی معقول و مستقل دانست.
باید کتاب را بخوانم تا بتوانم به چنین نتیجهای برسم.
غلامرضا خواجه علی چالشتری، متولد ۱۳۴۶ در شهرکرد، پزشک خانواده و ساکن آمریکا است. از او تا کنون مجموعه شعر «سالومه»، «منتظر» و «در خیالی از دوتو» منتشر شده است. مجموعه شعری با عنوان «سرپوشیده، بینگاه» و مجموعه داستانی با عنوان «درکندهها» نیز در دست انتشار دارد
به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۹