زیبا کرباسی: چند شعر کوتاه برای نوید افکاری

 

زیبا کرباسی:

چند شعر کوتاه برای نوید افکاری

 

۱

روزی که در خانه ات ریختند

سایه ی تلخ افراسیاب را دیدم

پشت افراهای باغ

قائم باشک بشین پاشو می کرد

 

۲

طناب کی جرات بریدن چنان گردنی دارد نوید

همه ی طناب ها به احترام تو آن روز

بریده بودند

 

۳

گلوله تخم ندارد از حلقوم تفنگ بیرون بزند

 پیش رویش پهلوان ایستاده است

 

۴

آن ها شی اند

جامدند

بی جانند

وسیله اند

خواهر مادر ندارند

اما

آدم تر از آدمند

قلب دارند نوید

 

۵

خون غلیظت روی سینه ی شکنجه گر

طرح پرنده ای سرخ کشید

 

۶

اگر این رفتن است

اگر رفتن این است

آمدن دیگر چه غلطی دارد بکند نوید

رفته ای و 

تخم نامت را

در دل دلاوران وطن

کاشته ای