جلال رستمی؛ ناتالی امیری: بین دو جهان

جلال رستمی؛

ناتالی امیری: بین دو جهان

 

از قدرت تا ناتوانی در ایران

 

ناتالی امیری در یک خانواده ایرانی -آلمانی- در سال  ۱۹۷۸ درست یک سال پیش از انقلاب ایران متولد شد. شرق‌شناسی را با رشته تخصصی ایرانشناسی در دانشگاه «اتو-فریدریش- » شهر «بامبرگ» آلمان و در دانشگاه تهران و یک ترم هم در دمشق سپری کرد و سرانجام در رشته شرق‌شناسی فارغ التحصیل شد.

ناتالی امیری پس از اتمام تحصیلات در سفارت آلمان در تهران مشغول به کار شد. او از سال ۲۰۰۷  به عنوان خبرنگار  ARD در استودیوی تهران، برای این رسانه گزارش تهیه می‌کرد.

ناتالی امیری همچنین از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ مدیریت دفتر ARD را نیز در ایران بعهده داشت.

در اول ماه مه سال ۲۰۲۰ ، ناتالی امیری به دلیل هشدارهای وزارت امور خارجه از مدیریت استودیوی آ.ار.د شبکه اول خبری  تلویزیون آلمان در  تهران استعفا داد و به آلمان بازگشت. این خطر  وجود داشت که رژیم ایران ناتالی امیری را که پدرش ایرانی است، نه به عنوان یک روزنامه‌نگار خارجی، بلکه به احتمال زیاد به عنوان یک شهروند ایرانی که برای غرب جاسوسی می‌کند، به گروگان بگیرد. گروگان‌گیری افراد خارجی در ایران با اشغال سفارت آمریکا در ایران شروع شد و تا به امروز به عنوان یک عامل فشار برای معاملات سیاسی و اقتصادی ادامه دارد. اما امیری با وجود همه مشکلات، آزار و هشدارها ، تا سال ۲۰۲۰ بارها و بارها به ایران سفر کرد. «من کار دیگری نمی‌توانم انجام دهم علیرغم هشدارها من باید دوباره برگردم.» ۵ سال تمام، «از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ به عنوان مدیر و سرپرست استودیوی آ.ار.د. در تهران برای این رسانه گزارش و خبر تهیه کردم.»

وی گزارش‌های مختلفی تهیه کرد که برای جمهوری اسلامی ایران تابو هستند: اعدام مخالفین رژیم ، اعدام قاچاقچیان مواد مخدر ، آزار و اذیت و دستگیری زنان ؛ درباره افغانی‌هایی که در ایران زندگی می‌کنند و نحوه اعزام آنها توسط سپاه پاسداران برای جنگ در  سوریه. در باره جامعه‌ی ایران و زندگی دوگانه در آن: زندگی رسمی و علنی و زندگی غیرعلنی و ممنوعه همچنین گزارشاتی درباره “مبارزه بی‌باک جامعه مدنی” در  مقابل حاکمیت وحشی و سرکوبگر ایران. در جاهایی ازکتاب شرح گزارش‌هایی را می‌خوانیم که او با احساس تپش‌های قلب و دلهره در مورد آنها تحقیق کرده است، “این بار آنها مرا دستگیر خواهند کرد ، این  بار شانس نخواهم آورد” هشدارهای تهدیدگونه‌ای که بارها از وزارت ارشاد نیز شنیده بود «اگر سپاه تو را بگیرد و زیر دست‌ آن‌ها بیفتی ما دیگر کاری برای تو نمی‌توانیم انجام دهیم.»

 

صدای مردم بودن و کار تهیه گزارش در ایران و ارسال آنها برای چاپ و پخش در رسانه‌های آلمان با مضمون “گوش فرا دهید، با دقت نگاه کنید”، با بیشترین خطر همراه است. «وظیفه من به عنوان یک خبرنگار این است که درمورد مسائل روز خبر تهیه و منتشر کنم. زمانی که ما خبرنگاران یک گزارش خوب تهیه و منتشر می‌کنیم خوشحال می‌شویم که بازتاب گسترده‌ای داشته باشد اما در ایران من خودم را در یک مخمصه می‌دیدم چون زمانی که عوامل رژیم متوجه شوند که من چه نوع گزارش‌هایی تهیه می‌کنم با سانسور شدیدی روبرو می‌شوم. گزارش‌هایم در مورد نقض حقوق بشر، رشوه‌خواری و فامیل‌سالاری در ایران تا کنون باز تاب خوبی داشته‌اند. درست مانند گزارش‌هایی که از چهره‌های باشهامت جامعه‌ی مدنی ایران تهیه کرده‌ام این‌ها همان گزارش‌هایی هستند که دست‌اندر‌کاران حاکمیت ایران انتشار آن‌ها را تاب نمی‌آورند.

 

بخشی از کتاب بین دو جهان ازقدرت تاناتوانی در ایران درباره چهره‌های سیاسی و فعالین جامعه معدنی و مخالفت‌هایشان با سیاست‌های رژیم جمهوری اسلامی می‌باشد. برای اغلب گزارش‌هایی که تهیه می‌کرد و یا قصد تهیه‌ی آن‌ها را داشت رژیم بارها کارت خبرنگاری او را توقیف کرد و او را مورد بازجویی قرار داد. کتاب بین دو جهان از قدرت تاناتوانی در ایران، سیر روند تحولات  چهل  ساله جمهوری اسلامی  ر اهم دربر می‌گیرد، با  روایتی روان و سبکی جذاب و ساده و گزارش‌گونه از رژیم فاسد و جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی. وقایعی دراین کتاب به تصویر کشیده می‌شوند که نمونه آنها را فقط در رمان‌های پلیسی- جنایی می‌توان پیدا کرد. کتاب همچنین یک سند ارزشمند تاریخی از وقایع سیاسی- اجتماعی تاریخ معاصر ایران است. امیری تنها شاهد وقایع نیست او نه تنها با فرهنگ مردم ایران آشناست بلکه با اقشار مختلف مردم نیز روابط نزدیکی دارد به شکلی که می‌توان گفت این کتاب در برگیرنده خاطرات و تجربیات شخصی او نیز هست.

راوی در کتاب امیری تنها یک شخصیت خبرنگار و نویسنده‌ای گزارشگر نیست، بلکه او جلوه‌هایی از فرهنگ  ایرانی و آلمانی که خود نیز با آن‌ها بزرگ شده است را به نمایش می‌گذارد. «نوروز سال نو ایرانی است که دو هفته تمام ایرانی‌ها آنرا جشن می‌گیرند. من سه سال تمام نتوانستم آن حال و هوایی که جشن کریسمس برای من داشت را جایگزین آن کنم. آخر من طرفدار افراطی جشن کریسمس هستم. درضمن می‌خواهم یادآوری کنم که در جشن کریسمس ما سالاد سیب‌زمینی همراه با سوسیس نداشتیم بلکه برنج غذای اصلی  ما بود. البته این تنها مربوط به جشن کریسمس نبود بلکه اغلب اوقات غذای ما برنج بود و این شاید بدان دلیل بود که مادر من از زمان ازدواج اش با پدرم فقط غذای ایرانی پخته بود، غذاهایی که هم برای ما و هم برای میهمان‌هایم خیلی بامزه‌تر بودند. بالاخره هرکسی می‌تواند مرغابی سرخ شده را درست کند اما زرشگ‌پلو با مرغ همراه با ته‌دیگ برشته را هرکسی بلد نیست.

زمانی که بچه بودم البته در سنی که می‌توانستم از مغاره فرش‌فروشی پدرم که در مرکز شهر مونیخ بود به طرف بازار ویک توآلین بروم  اغلب بدون اینکه توجه کسی را جلب کنم رهگذرانی را تعقیب می‌کردم که به زبان فارسی با یکدیگر گفتگو می‌کردند برای من آن زمان زبان فارسی زبانی غریبه بود اما در عوض هر باری که این زبان آهنگین را می‌شنیدم به گونه‌ای به من آرامش می‌داد. زبانی لطیف و دوست‌داشتنی که برای من خارج از سیاست مخرب حاکم بر ایران بازتاب‌دهنده قسمتی از فرهنگ مردم آن است. »

 

علاوه بر این، ریشه‌های عمیق فرهنگی و پیوندهای فامیلی که امیری از آن برخورددار است و آنرا در لابلای سطورکتاب آشکار و نهان می‌توان یافت، به ما نشان می‌دهد که او تا چه اندازه به فرهنگ سرزمین پدری خود وابسته است،  ما این را درخاتمه کتاب درتشکر ازپدر و مادرش این گونه می‌خوانیم: ؛من از پدر و مادرم الن و روح‌الله امیری سپاسگزارم که آن‌ها این دو جهان فرهنگی را به من هدیه داده‌اند

 

امیری تا به حال چند جایزه معتبر در حوزه کار خبرنگاری دریافت کرده است.

 

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۲۰