مهدی استعدادی شاد: ماجرای رابطۀ شاعر سرکش و حاکم مستبد
مهدی استعدادی شاد:
ماجرای رابطۀ شاعر سرکش و حاکم مستبد
یک لحظه آن باور اُدبای قدیمی را تکرار کنیم که فرد شاعر را تاجِ سر ادبیات میخوانده و او را در صدر مجلس آفرینش متن و روایت مینشانده است.
از آن «لحظه» میتوان سکوی پرشی برای تشخیص ادبیات تبعیدیان ساخت و دید که از منظر تاریخی کدامین فرد نخستین شاعر تبعیدی جهان بوده است.
این پرسش را فرهنگنویسان و منتقدان ادبیِ اروپامحور به قرار زیر پاسخ دادهاند که نخستین شاعر تبعیدی جهان کسی نیست جز پوبلیوس اوویدیوس ناسو.
او که در شهر سولمو (Sulmo) جایی در۹۰کیلومتری و سمت شرقی شهر رُمِ امروزی وبه ۴۳ سال پیش از میلاد مسیح به دنیا آمده است. اُوید شاعری است که در زبان آلمانی از قرن نوزده بدین سو پژوهشهای متعددی در مورد آثارش صورت گرفته است. این پژوهشها نخست در مورد شعرهای عاشقانه و اثر ماندگارش «متامورفوزن» (دگردیسیها) بوده ولی سپس به سمت شعرهای تبعیدی وی نظر کرده است.
از این قطعات برگزیده¬ای زیر عنوان «نامههایی از تبعید» به آلمانی چاپ شده است که تیتر فرعیاش عبارت زیر است:”غمزده، سرودههای سوگواری”.
این اثر میتواند برای خواننده روشن سازد که نخستین شاعر تبعیدیِ جهان چه گزارشی از وضع و زمانۀ خود داده است. اُوید که در میان شاعران رومی به نسل بعد از ویرژیل تعلق داشته، نخست به همراه برادرش به تحصیل سخنوری پرداخته است. جوانمرگی برادر، برای اُوید و خانواده ضربۀ سختی به شمار میرود و مسیر او را تغییر میدهد. مسیری که پیش از آن قرار بود با توفیق در رشتۀ سخنوری، وی را به مقام سناتوری برساند.
این گسست در سرگذشت وی، راه او را از مقام و صدارت دور کرده و به مجرای سرایش میکشاند که در آخر معلوم میشود جریان مخاطره برانگیزی بوده است. او که پیش از تبعید به سرایش و انتشار مجموعههای شعری در مورد هنرِ عشقورزی و رفتار عاشقانه همت گماشته و سپس در سالهای ۲ تا ۸ میلادی در صددِ نگارش اثر “متامورفوزن” بوده، به دستور آگوستوس، امپراتور رُمی در سال هشتم میلادی به جای سوت و کوری در حاشیۀ دریای سیاه و در رومانی امروز تبعید شده است.
دو بهانهای که از دل گمانهزنیهای تاریخنگارانه برای تبعید اُوید عنوان شده، یکی تبلیغ جدایی برای زوجهای ناخوش از رابطه و زیر سئوال بردن مقرراتِ مرسوم بر ازدواج و تشکیل خانواده تا ابد بوده است. دومین بهانه را ابراز خواستۀ برکناری سلطانِ زمانه (آگوستوس) و نیاز به پیدایش بدیل و آلترناتیو جانشین توسط شاعر خوانده شده است.
گسست از مقام و صدارتجویی در مجلس سنا و کار قضاوت در دادگستری، اُوید را پس از مرگِ برادر به مجرای سرایش نقادانه میاندازد. بطوری که از او ادیبی منتقدِ اوضاع ساخته که روابط حاکم بر زندگی رومیان را نادرست ارزیابی کرده و اخلاقگرایی متعالی را پیشنهاد میکند که از مرحلۀ قید و بندهای سنتی میخواهد عبور کند. بر این منوال وی به نوکیسگان و متظاهران به خوشبختی با دیدۀ سرزنش مینگرد. در نتیجه نظام ارزشی مسلطِ و منوط به پول و زر را زیر سئوال میبرد. امکاناتی که در آن زمانه پیششرطِ رسیدن به قدرت فرماندهی بوده است. بنابراین، او از مطلقیت پول و قدرت افسونزدایی کرده و در این رابطه به کنایه گفته است: ” زمانه، زمانۀ سیم و زر است و با طلا میشود غالبِ القابِ محترمانه را خرید”. در ادامه خلاصه¬ای از نخستین نامه از کتابِ تبعیدی اُوید را میخوانیم:
نامهای از غربت
کتابچۀ نازنینم، بی من عازم وطنی؛ برایت سفر خوشی آرزو دارم.
پای سفرِ مؤلفِ تو بسته است. وای بر من!
پس حالا روانه شو و گوهر و زینت خود را چنان که باید پوشیده دار! ای کتابِ تبعیدی!
بنابراین، آن شولای رنج را بر دوش گیر که همطرازِ سرگذشت تو باشد!
مُهروموم جلدِ خود را با نوارِ زرق و برقی گره مزن، چنین رنگ و بویی سزاوارِ عزای تو نیست…
بر پیشانی سیاهت، تاجی براق مگذار…
خجلتزدۀ لکههای اشکیِ خود مباش، خوانندۀ بینا از اشکریزیِ سرایندۀ تو باخبر است.
پس روانه شود کتابچۀ عزیز و با واژههایت از من سلامی برسان به معیادگاهِ خاطرههای روحافزا.
از خیلِ دوستان، اگر آنجا کسی از حالم جویا شد، به او بگو که بر من چه میگذرد. اعلام کن که زندهام اما انکار کن که سرخوشم.