علی قنبری ؛ زبان رؤیا

علی قنبری ؛

زبان رؤیا

 

از میان هم نسلان رؤیا کمتر شاعری سراغ داریم که در تمام طول حیات شاعرانه اش در پی تجربه گرایی باشد و به یک امضای شخصی تن ندهد. رؤیا حتی در دوره ای از عمرش که کمتر شاعر تثبیت شده ای به دنبال تجربه های تازه ای ست به سمت پروژه های تازه ای می رود.

رؤیا را همه با شعر حجم می شناسند و برای شعر حجم خود رؤیا با مانیفستش و دیگران بسیار سخن گفته اند، از جمله خودم. من درباره جنبه های متفاوت شعر رؤیا بسیار گفته ام اما برای این ویژه‌نامه می‌خواهم  به مولفه‌های زبانیت در شعر رؤیا بپردازم و بگویم چرا نوشتار رؤیا برایم اهمیت دارد.

 

۱. رویا برای شاعران زبان دهه هفتاد در ایران، حکم گرترود استاین را برای شاعران زبان آمریکا دارد حتی رفتاری که رویا در محور همنشینی کلمات انجام میدهد چیزی است که گرترود استاین هم بر آن تاکید دارد: «دورترین کلمات هم وقتی کنار هم قرار می گیرند با هم نسبتی برقرار می کنند.»

 

۲.  رویا به ما آموخت چطور به کلمات رجوع کنیم، چطور هر کلمه ای را همچو خمیر در دست بگیریم، همه پتانسیل کلمه را لحاظ کنیم و قدرت هر کلمه را دریابیم و اساسا با کلمه رفتار و تعامل کنیم.

 

۳. از میان همدوره های رویا، او با اختلاف بیشتر از همه ارجاع شعرش به زبان است؛ یعنی ابژه در شعر او خود زبان است، و نه چیزی در بیرون از شعر، و در واقع شعر او ابژه ای می شود برای خود شعر.

 

۴. در شعر رویا عدم تعین یا عدم قطعیت یک مولفه ی بسیار مهم تلقی می شود و این عدم تعین و قطعیت را البته می توان تا حدودی در شعر هوشنگ ایرانی و تندرکیا هم ملاحظه کرد.

 

۵. برای رؤیا نوشتن شعر یک «پروسه» است. اما محصولی در کار نیست، چیزی در پایان تولید نمی شود. در واقع  رخداد ، روند و اجرای کار اهمیت دارد و نه موضوع ، محتوا و هدف.

 

۶. استفاده از زبان به مثابه یک «برون‌رفت»، یعنی تنها راه رفتن به سوی ناخودآگاه، به سوی آن چیزی که سرکوب شده، چیزی که نظام نمادین موجود یا «قانون پدرانه» را مختل می کند، در شعر او بخوبی نمایان می‌شود

 

۷. رؤیا، زبان را همچون پنجره ای شفاف رو به تجربه زیستی بکار

نمی برد بلکه او به مصالح طبیعی کلمات دقت و توجه نشان می دهد.

۸. شاید به علت وجه انشقاقی و ناپیوستگی در شعر رویا در ابتدا ممکن است به صورت یک نوشتار اتوماتیک بنظر برسد، در حالیکه این وضعیت اغلب بشدت گونه ای بازنگری است برای رسیدن به نسبت مناسبی از مصالح.

 

۹. این شعر که با زبان بصورت ابژه ای برای خودعمل می کند، یک شعر خواننده محور است و نه مولف محور و یک خواننده منفعل را مد نظر ندارد و بدین ترتیب «از آن خود سازی» را ترویج می کرد و از خواننده می خواهد که متن را از آن خود سازد و در تولید معنا شریک شود.

 

۱۰.  در شعر رویا، ما با یک ساختار موزائیکی از جملات ظاهرا بی‌ربط  و شقه شقه روبروایم. این سیر روایتگری بی‌ارتباط ، خواننده را از یک روند خطی مایوس می‌کند در حالی که در همان زمان جهان کامل‌تری از ارجاع را می‌گشاید . در شعر رویا، تاکید بر  تولید است تا اینکه بسته‌بندی(شروع، میانه ، پایان) و نیز تاکید بر خلاص‌شدن از مفهوم .

 

۱۱.  شاید شعر رویا، برای برخی، یک شعر به مثابه یک ساختار روشنفکرانه و کلامی است تا اینکه یک بیانگری الزامی که از عواطف آدمی سرچشمه می‌گیرد. آنها رویکرد رویا به زبان را یک رویکرد نخبه‌گرایانه تلقی کرده و یک جایگاه طبقاتی برای آن در نظر می‌گیرند. من فکر می‌کنم این نگاه هنوز به وجه تولیدی نظر دارد و نه وجه مصرفی، یعنی یک نگاه مولف محور. آنها باید آموزش ببینند خودشان تولید کننده باشند؛ خودشان چیزی را از اثر بیرون بکشند.

 

۱۲.  در شعر رویا «من»ِ یکه‌ای در کار نیست. مولف، اتوریته و اقتدار خود را کنار می‌گذارد و بواسطه توزیع عادلانه در سراسر متن به یک قادر عادل تبدیل می‌شود و باعث می‌گردد خواننده در متن مشارکت کند و بدینوسیله یک دمکراسی در متن برقرار می‌شود. این متن است که خواننده را فرا می‌خواند تا در پروسه تشکیل معنای دخالت کند. در اینجا خواننده تولیدکننده/ مصرف‌کننده است.

 

۱۲. شعر رویا درباره‌ی چیزی نیست، در ارتباط و بی‌ارتباط با هر چیز است.

 

۱۳.  او نمی‌خواهد شعرش تظاهرات و وانموده‌ی تغزلی و دراماتیک باشد، او می‌خواهد معنا را در سراسر متن توزیع کند. شعر رویا تمامیت‌خواه نیست.

 

۱۴.  رویا در شعر یک چشم چرخان دارد، همچنین مرتب چشم اندازها را عوض می کند. در شعر رویا کلمات تهی هستند، و ما درگیر  مدلول استعلایی نیستیم، ما هر بار از یک زاویه به کلمه نزدیک می شویم و هیچ اینهمانی ای وجود ندارد. رویا در حال نامگذاری دوباره جهان است. رویا با شعر چنان می کند که آدورنو می گوید: «نمی‌گذارد جهان به انقیاد دربیاید».

 

۱۵.  شعر رویا محصول خوانش غیر شناخت‌شناسیک است و حاصل گذر از وجه ماهوی و مبانی هویت‌دهنده است. او درگیر هستی است، هستی شناسی و نه شناخت شناسی. او درگیر وجود است و نه موجود. معنا برای او آن چیزی نیست که دیگران بر آن توافق دارند بلکه معنا بدینسان نزد هر کسی موجود است.

 

۱۶.  برای رویا سازه های متنی نقطه عزیمت کار می‌شوند، این سازه متنی می تواند «متن سنگ قبر» باشد و یا یک کلمه «امضا». برای رویا کلاسه بندی مطلق زبان ادبی موجود نیست و هر چیزی می تواند نقطه عزیمت رویکرد شاعرانه او باشد.

 

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۲۰