یدالله رؤیایی؛ امضا بر پشت
یدالله رؤیایی؛
امضا بر پشت
علامت بازی؟ یا گذشتهسازی؟ امضا از چیزی میگذرد که در چیزی گذشته است، و خود، گذشته آن چیز میشود.
علامت، چیزی را میشناساند، خبر از چیزی میدهد. امضا ولی خودش را میشناساند و خبر از خود میدهد. علامت، عامل است و امضا شکل، اولی منتظر است و دومی با خودش تنهاست.
پس آنچه برای من امضا افشا میکند، علائمی از من است که در لحظه امضا از من سر میروند و نه خود من، محصول آشنایی من با چیزی است که در بالاست، ولی در پایین مرا آشنا با چیزی غیر منتظر میکند که در من بوده است و علامتی از من بوده است. معرفتی تازه به چیزی در من، و مثل من درهم.
آنکه شلاق میزند، پشت کسی را که شلاق میخورد امضا میکند. چه اتفاقی افتاده است؟ کی پشت کی را امضا میکند؟
اینجا دیگر امضا ثبت گذشته نیست، اتفاقی افتاده است، اما شلاق امضای این اتفاق نیست، احضار گذشته است، یعنی گذشته بازی در اینجا هم هست، اما این امضا به جای اینکه جریانی را به گذشته بسپارد، گذشتهای را جریان میدهد، گذشته را حال میکند. پیش مردم را روی پشتش میگذارد، مثل حقش را کف دستش. بالاخره این گذشته مردم حق این مردم است و پشت مردم هم فرقی با کف دست مردم نداره. فقیه هم برای احقاق همین حق آمده است، پیشینه ما را تعقیب میکند، عاشق پیش است و عقب پیش میرود. پیشترها را میکاود و آنچه مییابد میآورد و روی پشت مردم میگذارد. پیش او هیچ وقت پیش، معنای جلو نمیدهد. پیش یعنی گذشته، پیش یعنی ماضی، و امضا برای او یعنی با ماضی وررفتن. و برای با ماضی وررفتن چه جایی بهتر از پشت. و تمام گذشته فقیه این طور بر پشت مردم حال می شود. بر پشت مردمی که شلاق میخورند. و گرنه آن مردمی که شلاق میزند «پیش» مردمی را که شلاق میخورد به معنای جلو نمیگیرد، و فقیه را پیشرو میداند. هر چه عقب برود پیشروتر است.
پشت نویسی؟
امضایی بر پشت، که حامل کسی است برای کس دیگر.
کسی که بر پشتِ سفته از پیش می آید، سوراخی در زمان،
و رسوخ دیروز در فردا.
مثل شلاق:
امضایی بر پشت مردم از پیش.
کی پشت دارد؟
کی پیش؟
به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۹