پیمان نوری؛ تکانههای مبارک در شعر نوین گیلکی
پیمان نوری؛
تکانههای مبارک در شعر نوین گیلکی
شعر معاصر گیلکی در دو دهه اخیر در راستای تحولات بزرگی که در شعر فارسی به وقوع پیوست، دستخوش تحولات و دگرگونیهای اساسی در تمام عرصههای شعری گردیده است که حاصل این تکانههای مبارک خلق شعرهایی با شناسنامه و هویت نوینی شده است با نگاه و نگرهای بدیع به هستی و جهان پیرامونی. شعرهایی با جذابیت و کشش لازم برای به چالش کشاندن ذهن منتقدین و مخاطبان جدی و حرفهای شعر. اگرچه لازم به ذکر است که در اواخر دهه ۶۰ با کوشش و همت مثال زدنی شاعرانی همچون محمد بشرا، محمد فارسی و رحیم چراغی، با هساشعر بستر مناسبی برای تحولات بنیادی شعر گیلکی فراهم آمد و هساشعر توانست با گسست از روابط صرفاً روستایی و باورداشتی محض حاکم در شعر سنتی گیلکی با نگاهی نو و مدرن به جهان پیرامونی و هستی شناسی شعر، روح تازهای به کالبد نیمه جان شعر گیلکی بدمد و کار نوسازی در فرم، ساختار و تصویر را به نحو احسن به انجام رساند و به حق کارهای درخشانی ارائه شد که تا حدود زیادی موفق شد شعر گیلکی را از چنبره بحران خارج کند.
با هساشعر استعدادهای زیادی فرصت یافتند از لحاظ کیفی به شعرهایی تازه و متفاوت با گذشته برسند، شعرهایی که با تغییر فضا و فرم و تصویر توانست شعردوستان را شوکه کند که به حق این دگرگونی و اتفاقات و دست آوردهایش به هیچ وجه قابل انکار و چشم پوشی نمیباشد. اما متاسفانه هساشعر با تمام دست آوردهایش در عرصهی فرم و ساختار و تصویر، توفیق چندانی در عرصهی دگرگونیهای زبانی (اتفاق زبانی) حاصل نکرد و یا اینکه این توفیق در عرصهی نوسازی زبانی خیلی کم رنگ بوده است. برای برون رفت از این بحران (بحران زبانی) و رسیدن به شعرهایی متعالیتر با ویژگیهای ناب از دل تجربیات و حرکت تکاملی هساشعر جریانی سر برون آورد که این جریان مفر جدیدی شد برای هرچه به روزتر کردن شعر معاصر گیلکی و از آنجایی که زبان گیلکی ظرفیت و پتانسیل نهفتهی لازم برای رسیدن به جهان جدید شعری را دارا میباشد، شاعران نو جوی گیلکی سرا با کشف ظرفیتهای نوین زبانی و رها سازی پتانسیل موجود در آن، عرصهی نوینی در شعر گیلکی را در حوزهی زبان موجب شدند. اما قبل از پرداختن به شعرهای مدرن جریان بالندهی شعر معاصر گیلکی و مولفههای جدید آن، لازم میدانم نگاهی هرچند کوتاه و اجمالی به طیفهای گوناگون شعری گیلکی بیاندازیم تا با شناخت هرچه بیشتر این طیفها بهتر بتوانیم با ظرفیتها و فضاهای شعر آنها آشنا شویم.
در گیلان در حوزهی شعر گیلکی طیفهای مختلفی با جهان بینی و نگاه هستی شناسی خاص خود به شعر میپردازند. طیف اول شاعرانی که بیشتر در غالبهای سنتی و گاهگاهی هم به شکل آزاد و نیمایی کار میکنند که درون مایه و مضمون بیشتر کارهایشان بر باورداشتها و مناسبات روستایی تکیه دارد و شهر و مناسبات شهری در شعرهایشان اصلا محلی از اعراب ندارد. شعرها بیشتر خطی و روایی و توصیفی است. این شاعران سخت پایبند به فضاهای تعریف شده هستند و از هرگونه تغییر بستر و دگرگونی در حوزههای مختلف شعر هراسانند و زبان شعرشان دارای خصلت ابزاری است.
دسته دیگری از شاعران با استقبال از دست آوردهای نیمای بزرگ افق تازهای را کشف کردند که منجر به خلق و آفرینش شعرهایی ماندگار در حوزهی شعر گیلکی شده است، این عده از شاعران با گسست از طیف اول و با جراتی مثال زدنی مناسبات نوینی را در شعر مطرح کردند و از کلی گویی و عریان گویی محض به خلق تصویرهای حسی و نسبتا پیچیده رسیدند .
اما گروه سوم شاعرانی هستند نوجو که با استفاده و تجربه اندوزی لازم از شعرهای بزرگان شعر گیلکی -که حق بزرگی بر گردن شاعران طیف سوم دارند- همراه با مطالعهی مستمر دیدگاههای نوین شعر امروز ایران و جهان با خلق شعرهایی حاوی تصویرهای پیچیده با ذهن و زبان نو، عرصهی جدیدی در شعر امروز گیلکی گشودهاند. این دسته از شاعران که بعضی از شاعران طیف دوم آنها را همراهی میکنند، شاعرانی خلاق در عرصهی خلق معناهای تازه برای واژههای سنگ شده در حوزهی معنا هستند و همیشه با آن چیزهایی که ملکهی ذهن سنتیها شده به ستیز بر می خیزند و نوعی دیگر از تامل و تفکر در مفاهیم را پیش میکشند که این میتواند منشا نوزایی در کلام و زبان شعر شود. به عبارتی نوسازی زبان و دست و پنجه نرم کردن با کلمات برای این دسته از شاعران درونی شده است. این شاعران با نگاهی نو و از منظری مدرن به تصویر و رابطههای خودجوش و ناگهانی در شعر مینگرند. اینک با شناخت طیفهای گوناگون شعری در شعر معاصر گیلکی، دست آوردهای شعر مدرن گیلکی و شاخصهها و مولفههای نوین آن را در شعر شاعران طیف سوم به تماشا مینشینیم.
این مولفهها عبارتند از :
۱-نوسازی در حوزه زبان
۲-تغییر در حوزهی نگاه و اندیشه
۳-سهم مخاطب و سفید خوانی
۴-تغییر در حوزهی نحو و ساختار
۵-جزیی نگری و استفاده از شگردهای داستانی و روایت به نفع شعر
۶-تغییر کنشها و روابط بین اشیا
۱ –نوسازی در حوزهی زبان
ایتا یادا
بار بزم
کلمه …
زبانان ِ سر
بار زنیدی
دیلما جان
نانمه
چو تو
می جانِ تان
-نا …. کولانا
برمه …
“رحیم چراغی”
ترجمه ی فارسی :
خاطرهای را / بار کردهام / بر واژه / مترجمین / بر زبانها / بار میکنند / نمیدانم/ چه گونه؟ /در عمق جانم / -نه بر پشت استخوانم/ – حملش میکنم
خورا بکاشته
ارسو اَمره
آب بدا
کی سبزا به
به گیل بینیشته ناجه یه
دوخان دوخان
– بویا دیهه …
(محمد فارسی)
ترجمهی فارسی :
خود را نشا کرده /با اشک به آبیاریاش/نشست/ تا سبز شود / آرزوی به گل نشستهای است / بوی پژواک و فراخوان / میدهد
در دو شعر بالا اهتمام سترگی در نوسازی زبان و به چالش کشیدن هنجارهای عادی زبان مشاهده میگردد و شاعر توانسته امکانات جدیدی در حوزهی زبان به زبان اضافه کند و به زبانی دیگر شاعر موفق به کشف ظرفیتهای جدید زبانی شده است. چون به قول «یاکوبسن»، شعر هجوم سازمان یافته و آگاه به زبان روزمره است. زبان شعرهای بالا زبانی ابزاری و پراتیکی نیست و از تحویل معناهای عادی و معمولی سر باز میزند و از آن جایی که «زبان شاعرانه هدفی بیرون از خود را بر نمیتابد، شعر کارکردی صرفا ارتباطی و بیانی ندارد»، چون شعر یک اتفاق خجسته در زبان است و همین اتفاق شعر را از ورطهی روزمرگی نجات میدهد.
۲– تغییر در حوزهی نگاه و اندیشه
سنگ ِآبدو
ورق زئن دره
تاریخ گرجا
می قلم ِسایه
دَئن دره تایه
نوک نو کان سر
گرده بی خومه
بوار بوار خایه
سر بتاشته خاک
لخت ِ جان راشی
تنگ ِکاغذ ِتان
جولف ِتشنگی
مرا پیش دره
“محسن آریاپاد”
ترجمهی فارسی:
دهن درهی سنگ / دارد ورق میزند /جرم تاریخ را / سایهی قلم من / دارد تهیه میبیند/ بر قلهها / میگردد بدون آشیانه / باریدن مکرر میخواهد / خاک سر تراشیده / جادهی لخت / در عمق کاغذ تنگ / تشنگی عمیق / – از من جلو افتاده
گرمش ِهولی هولی
باهار ِ پسا کفته کیجانا
چله جالانهٰ کونه
آیه آفتاب بو
حوت ِتلار جور
سو کوله کو کوره کو …
“علیرضا صدیق”
ترجمهی فارسی :
با آوای لانه کردن باد گرم / جوجههای پس افتادهی بهار / روانهی لانهی چله زمستان میشوند / قوقولی قوی خروس / میآید / از تالار اسفند آفتاب
در دو شعر بالا نگرش و نگاه نوجوی شاعر نسبت به هستی و جهان پیرامونی جلوهی نابی از شاعرانگی را به تماشا میگذارد و با اتکا به این نگرش نو، شاعر دست به بهم ریزی و واکاوی معنایی زده و قادر گشته معناهای کلیشهای و لغتنامهای را پس بزند و ما را به دنیایی از معناهای تازه و مدرن هدایت کند و همان طوری که «بارت» گفته، شعر بی وقفه تولید معنا میکند برای آن که آنها را محو کند، شعرهای بالا «خصلتی تولیدگر داشته و توانسته منشاء معناهای جدید باشد و به بیان دیگر شاعر از توان شاعرانگیی بالایی برای نوزایی در حوزه معنا بر خوردار میباشد.»
۳–سهم مخاطب
وارش کی خاستی چن تا سطر
بیجیر تر بواره
باد بامو ابرانا دورشین باورد
اسا
بی چتر
بی کرجی
ایتا کول آوازا تاکونم
هه صیقلان ِ روبار ِ
لسمه لسمه
پورد ِسر ایسم
دریا غرقا بو مالان ِتذکره-ا ورق زنم
یا کی
آسمان کوتا واوو چش پره-ا هه دور ِشر
ایتا پرچین ِاجار دود توک وارگانم
بازون شم
قاب ِقوروشان ِخابا اورشینم
…
نانم
بلگی بشم
گؤرخانه گؤرا ووینم
“مسعود پورهادی”
ترجمهی فارسی :
باران که میخواست چند سطر پایینتر ببارد/ باد آمد ابرها را در هم ریخت /حالا / بدون چتر/ بدون قایق / موجی از آواز را تا میکنم / نزدیک پل لرزان “رودخانهی صیقلان” میایستم / گذرنامهی ماهیگیران غرق شده را ورق میزنم / یا که/ دامنههای کوتاه شدهی آسمان همین دور و اطراف را / به روی تیرکهای پرچین میآویزم / بعد میروم / خواب گوشماهیها را بهم میریزم / …/ نمیدانم / شاید بروم / صدای رعد را ببرم
شعر بالا پتانسیل و کشش لازم برای جذب مخاطبان در مشارکت مستمر برای تکمیل و نوشتن سطرهای سپید و نانوشته را دارد. مخاطبانی که دیگر یک مصرف کنندهی صرف نیستند و به شکلی جدی و مصمم در تکوین و تکمیل جهان شعری شاعر شرکت میجویند و چه بسا به جهانی دور از ذهن و تصور شاعر برسند. در شعر بالا شاعر با اندیشگی و شاعرانگی ناب خویش توانسته در کلیت معنایی، شعر را دستخوش تحول بزرگی بنماید و با ذهنیتی عینی و عینیتی ذهنی به کشف و خلق جهان نابی از شعر برسد و شعر را از چنبرهی تنگ تک معنایی به جهانی از معناهای تازه و بدیع رهنمون گردد! چنین شعرهایی هرگز حکم قطعی و نهایی صادر نمیکنند و عاری از حتمیت و یقین میباشند و مدام در حالتی از تعلیق به هستی و پدیدهها به دیده شک مینگرند و راه تاویلهای گوناگون به روی مخاطبان همیشه باز و گشوده است.
۴–تغییر در حوزهی نحو و ساختار
آسمان
اردیبهشت ماه صوبا مانستی
گرد کله آتش
-نرم ِواران ِتابستانا
روخانه آینه نا کولا گیته
دووسی
پیله بوقا عروسی
می سایه
خاچکایه خاچکا
ایتا آه بو
توکه
توکه
سالما آینه نا
گریه کودی
…
(از نگارنده)
ترجمه ی فارسی :
آسمان / چون بامداد اردیبهشت ماه بود / آتش اجاق / به نرمی نرمای باران تابستان / رود / با کولهبار آینهها در دوش / میدوید / سوی عروسی معبد بزرگ / سایهام / تراش خورده و صاف / آهی بود / قطره /قطره /آیینهها غبارآلود را گریست
جوانا بم
پوست ایگانم
سال
بهار ِکشه تان سکته کونه
سنگ گولا به
روزان بهشت
تی نام
نه مره
هوا ره نفسه …
(شعر از نگارنده)
ترجمهی فارسی :
جوان میشوم / پوست میاندازم / سال/ در آغوش بهار به خواب میرود / سنگ گل میشود / روزها، مثل بهشت / نام تو/ نه برای من / برای هوا / نفس است
دو شعر بالا در حوزه ی نحو و ساختار، دستخوش تحولات بنیادی در کلیت زیبا شناختی گشته است. همان طوری که می بینید (آسمان) در شعر اول با تغییر جایگاهش بار نحوی خودش را از دست داده و بار نحوی نوینی برگزیده است. «آسمان که عنصری مکانی است جایگاه مکانی خود را تغییر و خصلتی زمانمند یافته است» و در شعر دوم هم (روزان) که «عنصری زمانی است با تغییر بار نحوی خویش منشی مکانی یافته است.»
۵– جزئی نگری و استفاده از شگردهای داستان و روایت به نفع شعر
لب به لب دوچکانه یید
ساغریسازان
تنگ ِکوچهن
خانه چش پره ان
ناودان ِسرجاکش
کوتران ِباغباغو صدا آیه
چچ بزه سوفالان ِسرا
سیفید ِپیچا
گوریزه سیا پیچا دس
چوبی درچه ن
چوم دوجه یید کس کسا
تازه بوشوسته سنگ ِبست ِسر
کتله صدا دیپیچه
تلار اوتاق ِپنجره پوش
کنار شه ایپیچه
دوتا چوم پرکشید صارایی تان
کورکی دیم ِکول ِسر نیشینید
دیوار انجیل دار ِجا شکم اوساده
فکلاشته اجوران اون ِشین
همه تان سرنج بزه
رنگا درید طاقچه نا دولابچه نا
دران سر کتل بنایید زناکان
حنابندان ِگبه
هنده گول بکاشتیدی
ساغریسازان
تنگ کوچهنِ
خانه درچه ن
(م. پ. جکتاجی)
ترجمهی فارسی :
لب به لب دادهاند/ دامنههای خانهها/ کوچههای تنگ ساغری سازان / از بالای سر ناودآنها / صدای بغبغوی کبوتران میآید / بر روی سفالهای خزه بسته/ گربهی سفید/ از دست گربهی سیاه میگریزد/ پنجرههای چوبی/ به یکدیگر چشم دوختهاند/روی سنگ بست شسته شدهی خانه/ صدای پای صندل چوبی میآید/ گوشهی پرده پنجرهی بالایی / اندکی کنار میرود/ دو چشم به حیاط خانه پر میکشد و / بر رخسار دختر مینشیند
دیوار طبله کرده / از درخت انجیر باردار است / آجرهای صیقل داده شدهاش/ همه رنگ تند آجری خوردهاند / طاقچهها و دولابچهها را رنگ میزنند/ زنهای محل جلوی درها “کتل” گذاشته نشستهاند/ حرف حنابندان است / باز هم گل کاشتهاند / پنجرهی خانههای/ کوچههای تنگ / ساغری سازان
یکی از مولفهها و شاخصههای نوین شعر معاصر، جزیی نگری و پرهیز از کلی گویی میباشد . همانطوری که زندگی در ریز ریز پدیدهها و اشیا جریان دارد، در این شعر هم شاعر از کنار کوچکترین و دم دستیترین اشیا، بی تفاوت عبور نمیکند و نبض شعر با همین اشیا و پدیدههای خرد و کوچک میزند و شاعر توانسته از این شاخصهی شعری به نحو احسن در شعرش استفاده کند و روایتها هم در این شعر یک روایت نوین شعری میباشد که شاعر موفق شده است تصرفات ذهنی و جهان بینی نوین شعریاش را به خوبی در این روایتها به تماشا بگذارد و از زبان و لحنهای فاخر فاصله بگیرد
۶_تغییر در کنشها و روابط بین اشیا و پدیدهها
مرا دوخان
اوجور دوخان
کی
نه پنجره بیشتاوه
نه پرچین
مرا دوخان
اوجور کی
گاز بزه سب
پوتارا دوخانه
صندلی، رادوارا
(مسعود پورهادی)
ترجمهی فارسی:
صدایم کن/ آن گونه صدایم کن / که/ نه پنجره بشنود/ نه پرچین/صدایم کن/ آنگونه که/ سیب گاز زده/ مورچه را صدا میکند/ صندلی، رهگذر را
اشیا و پدیدهها در جهان خارج از شعر، دارای روابط و مناسبات خاصی میباشند که سنگ شدگی این روابط در مرور زمان در هالهای از تقدس به قطعیت رسیده است. اما در جهان شعر و در عبور واژهها از فیلتر ذهن پویا و نوجوی شاعر، روابط نوینی در حوزهی کنشها و مناسبات بین اشیا و پدیدهها حاصل میگردد، به طوری که این به هم ریزی روابط قراردادی در تمام عرصههای شعر از تصویر تا آحاد تصویر و همچنین هویت انسانی بخشیدن به اشیا و پدیدهها عاری از نگاه سلطه جویانه انسان به طبیعت موجب ظهور روابط نوین و خود جوشی بین اشیا و پدیدهها گشته است.
در جهان خارج و روابط حاکم بین اشیا و پدیدهها باید همیشه مورچه در جست و جوی سیب گاز زده باشد، نه سیب گاز زده در جست و جوی مورچه و همچنین مسافر و رهگذر به دنبال صندلی و نه صندلی در انتظار رهگذر.
فروردین ۸۸
*۸۸(پاراگرافهای داخل گیومه از حسین رسول زاده)
به نقل از «آوای تبعید» شماره ۲۱