دو شعر از رضا عابد
دو شعر از رضا عابد
لاهیجان من
لاهیجان من
اینروزها
بغض میکنم برای تو
زیاد … زیاد … زیاد و بسیار زیاد
برای درختان شاه بلوط تو
که خسته جانند
برای پاییز تو
که خون بر چهره دارد
و برای درختان آزاد تو
که افتادن جوانان را شاهدند
لاهیجان من
چگونه می توان از یاد برد
دکتر حشمت جنگلی تو را
که با درختان آزاد
راز و نیازها داشت
و
چریکهای سیاهکل را
که قدشان را با همین درختان اندازه میکردند
لاهیجان من
جوانان تو را به خون میغلطانند
با من بگو
آیا اینان
مازیار و مردآویچ تو را از یاد بردهاند
غریب شاه را نشناختهاند
لاهیجانِ فاطمه حسن پورها
لاهیجانِ حسن ضیا ظریفی
لاهیجانِ چریکها
لاهیحانِ درختان آزاد
شاه بلوطها تو بی سبب در پاییز نمیافتند
یقین
بهار تو با درختان للکی و بلند مازو سبز و پر جوانه است
دختران میهن
نامت
آمیخته شد با ماه
همه شب
میدرخشد بر گسترهی آسمان
شعله میکشد به زمین
تا
دختران میهن
با گیسوی رودابه
“مهسا” نام شوند
بر زبان فرزندان رزم شاهنامه
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۰