مسعود نقره کار؛ قرارمان این بود!
مسعود نقره کار؛
قرارمان این بود!
قرارمان این بود و هست که ما، اهل قلم تبعیدی، در مبارزه با فرهنگ ستیزی و هنرزدایی حکومت اسلامی و دشمنی عریان اش با آزادی اندیشه و بیان با دستمایه های فرهنگی و هنری و فراخواندن و یاری خواستن از آزادیخواهانِ جهان صدای فرهنگ سازان و هنرمندان آزد اندیش و آزادیخواه ، و بازتاب صدای آنان در جهان باشیم، و در راه تحقق آزادی در میهنمان تلاش و مبارزه کنیم .
قرارمان این بود و هست به سهم خود در برابر آزاده و آزادی کُشی حکومت اسلامی بایستیم ودر لایروبی حکومت اسلامی از میهنمان که آن را به زندان و شکنجه گاه و قتلگاه آزادیخواهان و عدالت جویان و دگراندیشان بَدَل کرده نقش ایفا کنیم، و صدای آزاداندیشان و آزادیخواهانی که دربندِ حکومت اسلامی، چه در زندان و چه بیرون زندان هستند، باشیم.
قرارمان این بود و هست که از آزادیِ اندیشه و بیان و نشر در همهیِ عرصههایِ حیاتِ فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا به عنوان حقِ همگانی، دفاع کنیم ، با این تاکید که این حق در انحصارِ هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچکس را نمیتوان از آن محروم کرد، و با تک صدایی بودنِ رسانههایِ دیداری، شنیداری و رایانهیی مخالفت کنیم و خواهانِ چندصدایی شدنِ رسانهها در عرصههایِ فرهنگی و هنری باشیم.
قرارمان این بود و هست که با هر گونه سانسورِ اندیشه و بیان مخالفت کنیم و خواستارِ امحایِ همهیِ شیوههای سانسور، که به صورتِ رسمی یا غیررسمی، مانعِ نشر و چاپ و پخشِ آرا و آثار میشوند، شویم.
قرارمان این بود و هست که رشد و شکوفاییِ زبانهایِ متنوعِ کشور را از ارکانِ اعتلایِ فرهنگی و پیوند و تفاهمِ مردمِ ایران بدانیم و با هر گونه تبعیض و حذف در عرصهیِ چاپ و نشر و پخشِ آثار به همهیِ زبانهایِ موجود مخالفت کنیم.
قرارمان این بود و هست که به حضور پلورالیسم فکری- فرهنگی و هنری و معیارهای دمکراتیک درعرصه کار جمعی وفادار بمانیم، و در این غربت پهناور هم صدا با نویسندگان و شاعران آزاداندیش و آزادیخواه سرزمینمان با فراخواندن و یاری گرفتن ازشخصیت ها، نهاد ها و محافل و حکومت ها و دولت های آزادیخواه مانع نقض حقوق بشر در ایران شویم.
قرارمان این بوده و هست که ….
ما، اهل قلم تبعیدی، تلاش کرده ایم تا قرار ها و قول هایمان را عملی کنیم اما کارنامه پیشارویمان نشان می دهد تلاشی نا کافی وآلوده به تنگ نظری و جزم اندیشی، آلوه به خود محوری و خود حق پنداری و فرقه گرایی بوده است. ما در آن حد که فقط ” جعبه حرف” باشیم عمل نکردیم اما به آنچه که قول دادیم نیز به گونه ای شایسته وفادار نماندیم. ما در جهان آزاد و دمکراتیک نتوانستیم حتی یک تشکل اهل قلم فراگیر سامان دهیم.
جنبش زن، زندگی ، آزادی بیدار باش صوراسرافیلی ست که نسل نوجوان و جوان بر آن دمیده تا نسل های پیشین و آینده را بیش از پیش به مسئولیت های خود آگاه و و به تحقق آن ها وادار کند، فرمانی که وادارمان می کند دست در دست، و شانه به شانۀ در راه عملی کردن قرارها و قول هایمان گام برداریم. این جنبش به ما یاد آور شده است که فروتنانه بپذیریم به خاطر کژی ها و کاستی ها و پیشداوری ها، به عنوان اهل قلم تبعیدی و مهاجر به قرارها و قول هایمان عمل نکردیم، و در غربت بسانِ تک درختانی پرت افتاده از یکدیگر زیسته ایم نه بسانِ یک جنگل.
آزادیخواهانی که در کف خیابان ها، میدان ها، مدرسه ها و دانشگاه ها، و در جای جای سرزمین رنگین کمانی مان با شجاعتی مدنی و عقلانی صدای آواز آزادی اند حق دارند ما را فرا بخوانند که به قرارها و قول هایمان وفادار و پایبند بمانیم و به آن ها عمل کنیم، و با آموختن از آن ها تنوع و رنگارنگی اندیشه ها، سخن ها، قلم ها، پندارها و کردارها را به عنوان زیباترین بارقه های هستی و زندگی انسانی باور کنیم و ارج بگذاریم.
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۰