شعری از مودب میرعلایی

شعری از مودب میرعلایی

 

عینِ قرن‌ها پیش کسی پیدا شد
تا به آسمان دستور بدهد
باران ببارد
و این همه خون از زمینِ خدا شسته شود
زمینی که چشم‌های خدایش
سال‌ها است خسته است
به همین خاطر آن‌ها را  می‌بندد
و دریچه‌ای هم که با آن نگاه می‌کند
مدام تنگ‌تر شده است.
۱۲ آبان ۱۴۰۱

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۱