مریم شمس؛ نگاهی به‌ “همه ی تکه پاره های زری”

مریم شمس؛

نگاهی به‌ “همه ی تکه پاره های زری

 

آنچه اثر ادبی را در حکم روایتی مستند یا داستانی قرار می دهد ،نه واقعیات و اتفاق های افتاده یا نیافتاده است ،بلکه شخصیت های روایت است که یا پاره های مستندات را به هم وصل می کند و خودش حضوری ماهوی ندارد یا همچون زری آنقدر حضور دارد که حتی اگر تکه پاره هایش را  از خلال اتفاقات به هم نچسباند ،از گوشه و کنار متن بیرون می زند.

 

زری در این رمان زنده است ، هرچند کلام فروخفته اش از جایی از تاریخ به سختی به گوش می رسد ،اما حرف می زند و با کلام بریده بریده ای که خاص شخصیتش است ،مارا به تکه پاره های زندگی سازمانی اش پیوند می دهد.

 

از جالب ترین ویژگی های شخصیت زری تغییر اسم های زری ،تغییر خانه ها و حتی تغییر کشور وتغییر افراد در زندگی زری است ،اما با این تغییرات ،زری چیزی دارد که تا پایان کار اورا ممتاز می کندوثابت نگه می دارد.

 

آنچه اندیشه‌ی چپ  نخبه گرا را در این کار به اندیشه ی پوپولیستی  آغازین پیوند می دهد ،اشتراکاتی است که هردو در نابودی هم صنفی های خویش دارند.امید نماینده ی نسل روشنفکری است که جایی برای بودن در میان هم پالکی های خود نداردو آنها که می توانند بروند می روند و امید که نه رفتن را می داند و نه ماندن را نابود می شود .

 

زری نماینده ی بچه های لاهیجان است که عرق سیاهکل آنها را به سمت  مبارزه ی طبقاتی ولباسهای چریکی می کشاند. در حالی که همه را به شکل رفیق می بینند اما گسیختگی های بین سازمانی ،نابودی خود آنها را باعث می شود .

 

در”همه ی تکه پاره های زری ” روایت از زبان سردوزامی است اما راوی اصلی از دید خواننده زری است و گاهی اگر سردوزامی ،درشتی واقعیات را از زبان خودش به ما گوشزد نکند ،داستان زری را چنان پیش می گیریم که یادمان می رود ،زری تنها تکه پاره ای است از کلیات .

 

از ویژگی های روایت زری ،نگاه همراه با طنزی است که او به آدمها و مکان ها و اتفاقات تلخ دارد،انجا که زری از مرد نبودن حمید می گوید و آنجا که هنگام گذشتن از مرز از  اسبی  نزار می گوید و همچنین روابطش با حسنی در حضور دیگران واین نگاه شنگ همراه با جزئیات زری است که ما را از ادامه ی  خواندن تلخی مستندات باز نمی دارد،بلکه ما را با او همراه که نه کاری می کند که از او پیشی بگیریم و غم و اندوهی را که لباسش هیچ‌گاه به او اجازه ی بروزش را نمی دهد را حس کنیم.

 

در”همه ی تکه پاره های زری”مینا‌ آینده ی حزب است که به قول زری فرزند همه ی سازمان است ونیز امیدی است که نه در سرزمینش بلکه در سرزمین آزادی و دموکراسی، خاموش می شود .

 

همه ی تکه پاره های زری روایت دلتنگی است ،روایت از دست دادگی.حسنی عشقی است سازمانی و زری پیش از آنکه از آن سیراب شود از دست می رود و اینها را سردوزامی همچون خوابی تعریف می کند که می توانست اتفاق نیفتاد و این  شیوه ی گذرای نوشتار، از ویژگیهای کار مستند است که بی آنکه بر روی عواطف تعلل کند و به رمنس های سطحی بپردازد ،واقعیاتش ، زخمی در عواطف خواننده ایجاد می کند که التیامی ندارد.

 

از ویژگی های این کار ورود نویسنده به روایت است هر جا که  سردوزامی در کار ورود می کند و کلام عریانش را درقالب فحش و فضیحت به کار می برد، در واقع به خواننده ،انکار خودش را القا می کند و انکار زری و انکار همه ی ایدیولوژی ها را و این نگاه البته نگاه نیهلیسمی به کار می دهد که مدام پوچ می کند ،در هم می شکند و فرو می ریزد.

 

واما از خصوصیات زبان زری ،پراکنده گویی ها و پرش های زبانی اوست که از میانه ی ماجرا چیزی یادش می آید و به آن می پردازد و این خرده پردازش ها نوعی ساختار شکنی زبان قدرت است که در کل نوشتار دیده می شود . از ویژگیهای زبانی کلام زری  گفتن کلمه ی اینها ..درگفتن روایت است، نوعی زبان خاص که می گذرد و نمی ماند ،زبانی انقلابی که تعلل نمی کند و ادامه می یابد و هیچ‌گاه پایان روایت نیست.

 

البته هرجا که زری در مقام خداوند داستان می خواهد سری علم کند و بگوید من هستم سردوزامی اورا نیز فرو می نشاند و این پدیده ی نفی مخلوق از جانب خالق و حتی جابجایی هایی که گاهی سردوزامی آنقدر ظریف انجام می دهد که با نرمشی از شخصیت هایش به خودش شیفت می کند که ما همه ی این جریان را نه تکه پاره ها ،بلکه کلیتی می بینم از دورانی که از دست رفته است.

 

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۹