شعری از ابوالقاسم الشابی* برگردانی آزاد؛ فواد روستایی

شعری از ابوالقاسم الشابی*

برگردانی آزاد؛ فواد روستایی

به ستمگران گیتی

 

ای ستمگرِ مستبد
ای دوستدار تیرگی، دشمن زندگی
آه و ناله‌ی ستم‌دیدگان را به سُخْرِه گرفته‌ای
حال آن‌که دستانت به خونِ‌شان آغشته است‌
گذرِ گام‌هایت ویرانگر سِحرانگیزیِ هستی است
و بر بسیطِ خاک بذرِ خارِ رنج می‌پراکنی
به‌هوش باش!
زنهار که بهار، روشنای روز و صافیِ هوا فریبت ندهد
در افقِ ناپیداکرانه وحشتِ شب، غرّشِ تُندَر و وَزِشِ سهمگین توفان
در انتظار تو ست
به‌هوش باش! زیرِ این خاکستر شعله‌های آتش است
آن کس که باد بکارد‌ توفان دروکند همی
به‌هوش باش! زان‌جا که سرهای مردمان و گل‌های امید را به داس سپرده‌ای
و دلِ زمین را خِلْعَتِ خون پوشانده و ‌با نوشاندنِ اشک مست کرده‌ای
سیل، سیلِ بنیان‌کنِ خون، تو را خواهدبرد
و توفانِی آتشین تو را طعمه‌ی خویش خواهدکرد.

إلى طغاه العالم

أبو القاسم الشابی – تونس

ألاّ أیّهــا الظـــالمُ المســـتبِدُّ حـبیبُ الظــلامِ، عـدوّ الحیــاهْ
سخرتَ بأنّــات شـعبٍ ضعیـفٍ وکـفُّک مخضوبــهٌ مــن دمــاهْ
وسرتَ تُشــوِّه سِــحْرَ الوجـودِ وتبــذرُ شوکَ الأسـى فـی رُبـاهْ

**********

رُوَیـدَک! لا یخــدعنْک الــربیعُ وصحوُ الفضـاء، وضـوءُ الصبـاحْ
ففـی الأفُـقِ الرحـبِ هـولُ الظـلام وقصفُ الرعـودِ، وعصـفُ الریـاحْ
حــذارِ! فتحـت الرمـادِ اللهیـبُ ومن یبـذرِ الشـوک یجـنِ الجـراحْ

**********

تـأمل! هنـالک.. أنّــى حـصدتَ رؤوسَ الـوَرَى، وزهـورَ الأمـلْ
ورویَّــت بـالدمِ قلـبَ الـترابِ وأشْــربتَه الـدمعَ، حـتى ثمِــلْ
سیجرفُکَ الســیلُ، سـیلُ الدمـاءِ ویـأکلُک العـــاصفُ المشــتعِلْ

Aux tyrans du monde

Ô tyran oppresseur…
Ami de la nuit, ennemi de la vie…
Tu t’es moqué d’un peuple impuissant
Alors que ta main est maculée de son sang
Tu abîmes la magie de l’univers
Et tu sèmes les épines du malheur dans ses éminences

Doucement ! Que ne te trompent pas le printemps,
La clarté de l’air et la lumière du jour
Dans l’horizon vaste, il y a l’horreur de la nuit
Le grondement du tonnerre et les rafales du vent
Attention ! Sous la cendre, il y a des flammes
Celui qui plante les épines récolte les blessures

Regarde là-bas où tu as moissonné les têtes humaines
et les fleurs de l’espoir
Et tu as englouti de sang, le cœur du sol et tu l’as abreuvé de larmes à l’ivresse
Le flot, torrent du sang va t’entraîner
Et l’orageux brûlant va te dévorer.

Hey you tyrant oppressor! – Poem

By Tunisian poet Abu El Kacem Chebbi Translated by Asma Azza – Tunis

Hey you tyrant oppressor!

Lover of darkness, enemy of life

You sneered at the soughs of an oppressed nation

And your hands are tainted with its blood

You marched spoiling the magic of existence

And sowing thorns on its hills

Slow down, don’t be fooled by spring,

Clear weather and morning light

For in the wide horizon there is dreadful darkness,

Roaring thunder, and hurling wind

Watch out! for you have uncovered the blazing embers

And he who sows thorns collects scars

Behold! over there,

Where you harvested people’s heads

And flowers of hope,

And soaked the earth’s core with blood

And got it drunk on tears

You shall be swept away by the stream,

The stream of bloods

And you shall be consumed by the fire storm

Edited by Chokri Omri

ابوالقاسم الشابی که از او به عنوان شاعر ملی تونس نیز یاد می‌شود در ٢۴فوریه‌ی ١٩٠٩ پای به پهنه‌ی هستی گذاشت و در ٩ اکتبر ١٩٣۴ در ٢۵سالگی چشم از جهان فروپوشید. الشابی از نخستین شاعران مدرن تونس و تحتِ تأثیر رُمانتیسم اروپائی سده‌های هژدهم و نوزدهم میلادی است. «شاعر مرگ و زندگی» و «ولترِ عرب» از دیگر القاب اوست.