امیرحسین تیکنی؛ یادداشتی کوتاه بر رمان “همه‌یِ تکه‌‌پاره‌های زری”

امیرحسین تیکنی؛

یادداشتی کوتاه بر رمان “همه‌یِ تکه‌‌پاره‌های زری”

 

” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” رمانی است که شمایلی از رنج‌های شخصیتی به نام زری را بازگو می‌کند. زری دوستان و نزدیکان بسیاری را از دست داده است. زندگی او با نبردهای سیاسی معاصر گره خورده است و مصائبی پیوسته‌، یکپارچگی زندگی او را بهم زده است. زری با زبانی الکن زندگی ویران شده خود را بازگو می‌کند و رنج‌های او در فقدان تمام کسانی که دوستشان داشته است، چهره‌‌یِ انسانی را به تصویر می‌کشد که در خاطرات تلخ خود غرق شده است.

” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” را به سختی می‌توان رمانی ادبی و یا حتی روایتی مستند دانست. نداشتن ژانر و یا شناور بودن اثر در چند ژانر اگر چه می‌تواند با قدرت نسبی و تجربه نویسنده در روایت داستان، سبب خلق رمانی شگفت شود اما در ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” این اتفاق نمی‌افتد. کتاب میان یک اثر بیوگرافی، اتوبیوگرافی و واقع‌گرا تغییر ماهیت می‌دهد اما هرگز نمی‌تواند به منطقی دست یابد که فارغ از احساسات و درخور یک اثر ادبی باشد.

آنچه در ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” می‌گذرد متنی احساسی است که تنها رنج انسانی را بازگو می‌کند که یاران و عزیزانش را از دست داده است. خشم و نفرت بی آن که منطقی جز احساسات پشت آن باشد بارها در اثر دیده می‌شود و خواننده بیش از آن که خواننده یک رمان باشد، گویی پای درد دلی نشسته است.

زبان روایی ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” بسیار روان است و در نشان دادن احساس حاکم بر کتاب موفق است. خواننده داستان‌هایی را از زبان راوی و زری می‌خواند که هر یک سرگذشت از دست رفتن یکی از دوستان و نزدیکان زری است. نویسنده اما با رویکردی سیاسی و یکطرفه هرگز به موشکافی اندیشه‌های سیاسی نمی‌پردازد و تنها هدف او به تصویر کشیدن رنجی است که شخصیت زری در طول سالیان عمر خود متحمل شده است. با ورود شخصیت‌های به نام مثل فرخزاد و شرح مرگ او نیز نویسنده کوشیده است به اثر از نظر طیف مخاطب و رویکرد سیاسی، گستردگی بیشتری دهد تا جبران خللی باشد که خودداری کردن او از موشکافی سیاسی اثر، مسبب آن است. مساله‌ای که علیرغم درگیر کردن ذهن مخاطب هرگز جایگزین کاملی به حساب نمی‌آید.

زری زبانی مشوش دارد. بارها در گفتگوهایش با اصطلاح‌‌ها و تیک‌های عصبی گفتاری او مواجه می‌شویم که نویسنده از آن به عنوان ابزاری برای شخصیت پردازی زری استفاده کرده است و علیرغم تکراری بودنش موفق است. ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” همه چیز را از زاویه زری و راوی می‌بیند اما از همان دریچه نیز تلاشی برای شخصیت پردازی صورت نمی‌گیرد و همه چیز در خود زری و مصائبش خلاصه می‌شود. در حقیقت آنچه از خواندن این رمان نصیب خواننده می‌شود تنها شنیدن درد دل زری و راوی است که با احساسات و خشم و نفرت و دشنام به بانیان رنج‌های زری توام است و بس؛ مساله‌ای که برای شکل دادن یک اثر ادبی کافی نیست. فرض کنیم این کتاب از زبان دیگری به پارسی برگردانده شده بود و داستان آن در ایران رخ نداده بود؛ با این فرض چگونه می‌توانستیم از حقایق داستانی اثر مطلع شویم و با آن همراه شویم. نویسنده ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” با اتکا به حافظه تاریخی ما داستانش را نوشته است. پرسش اینجاست که آیا هدف فقط بازگو کردن رنج‌های زری است ؟ یا این‌که نویسنده در دل قصه‌یِ آنچه بر زری گذشته است، خواسته نقبی به تاریخ سیاسی ایران نیز داشته باشد؟ مورد دوم در اثر رخ نداده است چرا که آنچه از دل تاریخ به تصویر کشیده شده است جز بخش‌هایی که به چهره‌های سرشناس مرتبط است و پیشینه اجتماعی سیاسی ما آن‌ها را می‌پذیرد در بقیه موارد ما شاهد هیچگونه توضیح و شرح ماهیتی نیستیم. به همین دلیل آنچه نویسنده مورد نظرش بوده است به گمان من صرفا به تصویر کشیدن سختی‌هایی است که زری به عنوان یک شاهد متحمل آنها شده است، شاهدی که نه تاریخی است و نه اجتماعی، بلکه تنها قضاوت کننده‌ای احساسی است. ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” می توانست با دور شدن از احساسات صرف و با تکیه بر رویکردی پژوهشی از رنج‌های زری تصویری تاثیرگذار بسازد، تصویری که هم احساسات انسانی زری را بصورتی متعالی در آورد و هم به خواننده این امکان را بدهد که احساسات زری را با دلایلی داستانی بپذیرد. اینگونه است که ” همه‌یِ تکه‌ پاره‌های زری ” از رسیدن به یک اثر ادبی باز می‌ماند و تبدیل به یک خاطره نویسی اندوهبار سیاسی می‌شود.

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۹