خوشبختی شعری از خورخه لوییس بورخس

خوشبختی

شعری از خورخه لوییس بورخس

برگردان فواد روستایی

 

هر مردی که زنی را می‌بوسد «آدم» است.

و آن زن «حوّا»‌ ست.

هر رویدادی که روی‌می‌دهد برای نخستین بار روی‌می‌دهد.

من چیزی سپید را در آسمان دیدم. می‌گویند «ماه» است، امّا من با یک کلمه و کوهی از اساطیر چه می‌توانم کرد؟

درختان  اندکی به هراسم می‌افکنند. بَسْ زیبایند.

حیوانات، آرام و رام، به من نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند تا آنان را به نام‌شان بخوانم.

در کُتُبِ کتاب‌خانه حرفی نیست. حرف‌ها زمانی فَوَران می‌کنند که من کتاب را می‌گشایم.

با تورّقِ یک اطلس سیمای «سوماترا » را ترسیم می‌کنم.

آن کس که کبریتی می‌زند مخترع آتش است.

در درون آینه یک «دیگری» در کمین است.

هر کس به اقیانوس می‌نگرد بریتانیا را می‌بیند.

هر کس شعری از «لیلیَن کرون»١ را بر ما می‌خواند پای در پهنه‌ی پیکار گذاشته‌است.

من خواب «کارتاژ» و سپاهیانی را دیده‌ام که آن را ویران‌کرده‌اند.

من خواب شمشیر و ترازو را دیده‌ام.

ستوده‌باد عشق که آن را نه مالکی‌ و نه مَمْلوکی‌ست، بل دو تن که هر یک خود را به دیگری هدیه‌ی می‌کند.

ستوده‌باد کابوسی که توانِ آفرینشِ یک دوزخ توسّطِ انسان را پیشِ چشمِ می‌گذارد.

هر کس رهسپار کرانه‌ی رودی می‌شود به کرانه‌ی گَنْگ می‌رسد.

هر کس یک ساعتِ شنی را به تماشا می‌نشیند فروپاشی یک امپراتوری را به تماشا نشسته‌است.

هر کس خنجری را بازیچه‌ی دست می‌کند مرگ سزار را پیش‌گویی می‌کند.

هر کس که خواب می‌بیند تمامی آدمیان است.

در بیابان ابوالهولِ جوانی را دیدم که پیکرش را جخ همان دَم تراشیده‌بودند.

در زیرِ این خورشید هیچ چیز را قدمتی نیست.

از ازل تا به ابد، هر رویداد برای نخستین بار روی‌داده‌است.

هر کس که کلمات مرا می‌خواند مخترعِ آن‌هاست.

١ – دِتْلِو فون لیلیِن‌کِرُن شاعر و نویسنده‌ی شعر و نثرِ غنایی آلمان (١٩٠٩-١٨۴۴)