شعری از سیاوش خسروی شهماروندی زبان سرخ مرغان

شعری از سیاوش خسروی شهماروندی

زبان سرخ مرغان

 

 

تو نام سرخی بر لبانت بود

شبیه گلی رُسته

در دهان دوزخ

چون واژه‌ای بی رمق، بی امید

از گلوی سرخ اسماعیل.

 

تو نام سرخی بر لبانت بود

سرخ چون نام اعظم

آن نامِ نامها

بر فراز کلمات

چون خوکی در اهتزاز

سرخ

بر بلندای قناره.

 

به پشت صبحدم

زیبا و سرخ

چون زبان سرخ مرغان

آواز برآوردم

که دهانِ فریب

سرخ بود

چون دو خورشید توامان

در چشمان اسفندیار.

 

آه آن که از دستت سرخ میچکد

صدای مهیبی‌ست

از گلوی فرشته‌ای بی بال

هان! که به دوزخت باز فرستد.

 

* سیاوش خسروی شهماروندی، متولد أصفهان، کارشناس ارشد آموزش زبان. از وی شعرها و داستان‌هایی در نشریات ادبی به چاپ رسیده‌است.