بی بی‌رابعه لوگاشوا: ترکمن‌های ایران

بی بی‌رابعه لوگاشوا:

ترکمن‌های ایران

بخشی از نوشته‌های بی‌بی‌رابعه لوگاشوا در کتاب «ترکمن‌های ایران»:

 

سیاست حکومت ایران در مورد ترکمنها، پس از سال ۱۳۰۶/۱۹۲۷

عملیات اساسی جنگی علیه شورشیان، در پایان سال۱۳۰۴/۱۹۲۵ـ آغاز سال۱۳۰۵/۱۹۲۶میلادی، به انجام رسید. ترکمن‌هایی که در منطقه قوای حکومتی مانده بودند، بناچار تسلیم شدند و اسلحه خود را تحویل دادند.

در ۱۳۰۴/ بهار سال ۱۹۲۵ میلادی، هنوز هر گونه حرکت افراد کشوری به سوی دشت ترکمن ممنوع بود و ترکمن صحرا در واقع، در محاصره بود. حکومت پس از سرکوب شورش، اعلامیه‌ای خطاب به مردم محلی صادر کرد: «در حال حاضر، در تحت توجهات اعلیحضرت همایون رضاشاه پهلوی، نظم و آرامش کامل در ترکمن صحرا برقرار گردیده و سرکردگان راهزنان متواری شدند. به ورود افراد و بازرگانان به این خطه، اجازه داده می شود، اما با توجه به شرایط نظامی منطقه، داشتن اجازه مخصوص ضروری است. از این رو هر کسی که می خواهد در ترکمن صحرا تجارت کند، صرفنظر از اینکه عازم کدام بخش است، می‌بایست از فرمانده پادگان محلی و یا از فرماندار نظامی منطقه، اجازه بگیرد. سفر به ترکمن صحرا، بدون اجازه عبور ممنوع است». بدینسان مقامات ایرانی هر گونه نقل و انتقالی را در ترکمن صحرا، زیر نظر گرفته بودند.

حکومت ایران، پس از سرکوبی شورش، به خلع سلاح قبیله‌های ترکمن آغاز کرد. اما، ترکمن‌ها بهرگونه می کوشیدند تا اسلحه خویش را پنهان سازند و بیشتر تفنگهای دارای نقص و اسلحه کهنه خود را تحویل می‌دادند. مقامات حکومتی نیز واکنش نشان دادند، گروهی را بازداشت کردند و به اعمال فشارآمیزی دیگری متوسل شدند.در ۱۳۰۶/ تا روز ۱۳ آوریل سال ۱۹۲۷ میلادی، در دشت ترکمن ۵۸۹۷ قبضه تفنگهای گوناگون ۸۰ رولور، یک قبضه مسلسل و ۱۹۲۸۴ فشنگ گردآوری شده بود. در همان هنگام، تدابیری نیز برای استوار شدن مقامات حکومتی در ترکمن صحرا آغاز گردید: مأمورینی از سوی حکومت برای همه مراکز بزرگ فرستاده شدند و امور منطقه، یکسره به آنان واگذار گردید. سیستم مالیاتی نیز تغییر کرد و در مراکز بزرگ، ادارات مالیه افتتاح گردید و همه مراکز شامل مالیات، به حساب در آمدند. مقرر گردید که از آن هنگام ۵ درصد ارزش همه اموال منقول و غیرمنقول، چون مالکیت اخذ گردد. گذشته از این، هر اقتصاد زمینداری می بایست ۵ درصد محصول ارزش همه اموال منقول و غیرمنقول، چون مالکیت اخذ گردد. گذشته از این، هر اقتصاد زمینداری می بایست ۵ درصد محصول خود را به شکل جنسی بپردازد و از دامها، برای هر راس گاو یک قران، هر راس اسب ۸ قران، هر راس الاغ یک قران و برای هر نفر شتر ۱۲ قران، مالیات دریافت می شد. گذشته از این مالیاتها، پیش بینی شده بود که مالیات سرانه‌ای به حساب سالانه، یک قران از هر نفر (از جمله زنان، پیرمردان از کار افتاده و کودکان) وضع گردد. بدینسان، رویهمرفته هر خانوار میانه حال ترکمن می بایست از ۱۵ تا ۲۰ درصد درآمد سالانه خود را چون مالیات بپردازد. همه پولهایی که از ترکمن‌ها گرفته می شد، صرف هزینه دستگاههای اداری مرکزی و محلی می گردید و هیچ تدبیری برای بهبود شرایط زندگی اجتماعی و فرهنگی ترکمن صحرا اتخاذ نمی شد.

در عین حال، مقامات ایرانی به فارسی کردن اجباری ترکمن‌ها آغاز کردند. همه مدارسی که تدریس آنها به زبان ترکمنی بود، بسته شد. بجای آنها، مدارس دولتی باز کردند که در آنجا تدریس به زبان فارسی بود. شرایط تحصیل کودکان ترکمن ، بسیار سنگین بود. پس از استقرار حکومت در سرتاسر ترکمن صحرا، زبان فارسی اجباری گردید. تنها، پسر بچگان بودند که درس می خواندند. کودکان را برای کوچکترین خطایی، سخت کیفر می دادند.

مقامات حکومتی می کوشیدند، هر گونه و حتی کوچکترین جلوه آگاهی ملی را سرکوب کنند. به ترکمنها اجازه نمی دادند که جامه ملی بپوشند، وضعی را که در خانه به آن خو گرفته بودند، نگاه دارند، خوراکهای خودشان را بپزند و حتی چای سبز را « به سبک ترکمنی» یعنی با پیاله بنوشند، آنها مجبور بودند چای معمولی و با استکان‌های کوچک بنوشند. ترکمن‌ها را برای کوچکترین خطایی جریمه می‌کردند و کیفر می دادند و کمتر ترکمنی بود که از مقامات حکومتی، دست کم پنجاه تازیانه نخورده باشد.

حکومت برای آنکه ترکمن ها را بگونه ای قطعی به اطاعت در آورد و در عین حال سدی در برابر آنها پدید بیاورد تصمیم گرفت که چند هزار خانوار از هزاره‌های (بربریها) جنگجو را به زرخیزترین بخش‌های ترکمن‌ صحرا بکوچاند. بهترین زمینهای بخش سملغان، همچنین امتیازات (معافیت پنجساله از پرداخت مالیاتها و جز اینها) و یاری مالی به اینان وعده داده بودند. اما، چون مقامات دولتی با واکنش سخت ترکمن‌ها موجه شدند، از این تصمیم خود دست کشیدند.

حکومت ایران بر آن شد که برای همیشه به بی‌بند و باری ترکمن‌ها پایان داده و آنها را اسکان دهد. در آن هنگام، روند اسکان یافتن در میان ترکمن‌ها سخت گسترش یافته بود. برای این منظور، در۱۳۰۹/ ۱۹۳۰ میلادی ساختمان راه اتومبیل رو-گرگان-گنبد کاووس-بجنورد-مشهد- که از ترکمن صحرا می گذشت، آغاز گردید. حکومت مبالغی برای هزینه ساختمان مراکز شهرگونه اختصاص داد و در۱۳۱۱/ سال ۱۹۳۲ میلادی، پیشکمر، گومیش تپه، مراوه تپه و جز اینها تجدید ساختمان شدند.

در ۱۳۱۴/سال ۱۹۳۵ میلادی، قبیله‌های ترکمن دشت گرگان، در اساس، اسکان یافته بودند. اما، روند انتقال و اطاعت کامل از حکومت، برای ترکمن‌ها روندی بود، بسیار رنج آور. بسیاری از طایفه‌ها و خانواده های جداگانه ترکمن نمی توانستند با نظم مقامات حکومتی و خودسری مقامات لشکری و کشوری سازش کنند. در سالهای پس از آن، با آنکه در پی اطاعت سیاسی، بهره گیری اقتصادی از ثروتهای طبیعی این سامان آغاز شده بود مقامات حکومتی در بخش های ترکمن نشین، وضع آرامی نداشتند. آنها همواره با واکنش سرسختانه و فعالانه علیه اقدامات خود روبرو می شدند و سرانجام، ناچار گردیدند که به گذشتهایی تن در دهند و ممنوعیت پوشیدن جامه ترکمنی و سکونت در یورتها و جز اینها را لغو کند.

 

 

 

منابع و مأخذ:

۱ـ «در جلگه‌ی گرگان» ر.پ.برزکین۱۹۳۱-تاشکند

۲ـ«ترکمن‌های ایران» بی بی رابعه لوگاشوا-۱۹۷۰-مسکو

۳ـ«جنبش رهایی بخش ترکمن های ایران» همت آتایف-۱۹۷۰-عشق‌آباد

۴ـ«تاریخچه ۴شهر ترکمن نشین» اسداله معطوفی-۱۳۸۴ -تهران

۵ـ«ایران و قضیه‌ی ایران» جرج.ن.کرزن-۱۳۴۹-تهران

۶ـ«خان‌ها و سرداران ترکمن» آکادمی علوم ترکمنستان-۱۹۹۲-عشق‌آباد

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۶