چندشعر از: لطیف هلمت (شاعر معاصر کرد)
چندشعر از: لطیف هلمت (شاعر معاصر کرد)
ترجمه:خالد بایزیدی(دلیر)
گنجشک جیک جیک می کند
شاید…مهمان بیاید
خدایا….
مهمانمان بهار باشد
***
بادبرف را آب می کند
عشق نیز دلم را
برف به سیل تبدیل می شود
دلم نیز به آفتاب
***
به پروانه بگوئید:
دیگر پیش که می آئید
درینجا گل
به شکوفه نمی نشیند
درینجا «باد»
دیگر با گل
هم صحبت نیست
***
می خواهم!
درخت توتی شوم
درباغچهی خانهتان
چنانچه روزی پیر شدی
ازشاخه ام عصایی بساز
***
باد درختها را می شکند
انگارشاعر دیوانهای است
که شعرهای خود را
پاره میکند
***
سرزمینم را
که دیدم:
ریش سپیدش
دراز…دراز شده بود
کیف بزرگی را
کول کرده بود
می گفت:
من نیز در این جا
تنهای تنها
چکارکنم
می خواهم به اروپا بروم
***
ابر
درد زایمان گرفت
شب تا سپیده دم
ازدرد زایمان نالید…نالید
تا که سرانجام
صبح سیل را زائید
***
صندلی چه می داند
پادشاه بر رویش نشسته است
یا اینکه خر