مرضیه ستوده؛ کابوس با ناشر

مرضیه ستوده؛

کابوس با ناشر

چهل سال پیش انتشارات نگاه از ناشرهای خوش‌نام با سابقه‌ای درخشان در چاپ آثار ارزشمند در خاطر نویسنده و مخاطب بود. من با این ذهنیت در سال ۲۰۱۲ برای چاپ مجموعه داستانم با نشر نگاه مکاتبه کردم. تا سه چهار ماه هیچ جوابی نیامد. آشنا هم نداشتم تا از کسی سؤال کنم. مجبور شدم تلفن بزنم. آن‌وقت از این گوشی‌ها و خط‌های تلفن نبود و یا رایج نبود. کلی هزینه‌ی تلفن دادم چون می‌گفتند مسئولش آقای فلانی است و الان نیستند، بعد می‌پرسیدم ایشان کی تشریف دارند مثلا می‌گفتند فردا صبح یا عصر، هر وقت تلفن می‌زدم می‌گفتند همین الان رفتند بیرون.

باز نامه‌نگاری کردم هیچ‌کس نگفت خرت به چنده… تا این‌که یک روز یکی نوشت که مجموعه‌داستان طرفدار ندارد، بهتر است رمان بفرستید. همان وقت اگر وبسایت نشر نگاه را می‌دیدی پر از چاپ و بازچاپ مجموعه‌داستان و شعر بود. داستان‌ها همه دلنوشته و شعرها همه شعرهای دامبولی چیزک. و جشن رونمایی کتاب مفصل و نویسنده و شاعر همه جوان و نوجوان اما خرپول و فعال در شبکه‌ی مافیای کتاب‌سازی.

بعدها ایمیل آقای فلانی و بیساری را، که آن‌جا کاره‌ای بودند، یافتم و نامه نوشتم؛ درست مثل رمان قصر کافکا. پاسخ نه نمی‌دادند. مدام می‌گفتند در جریان است، در جریان است. من هرگز نفهمیدم با کی مکاتبه داشته ام، در فضایی کافکایی مدام آدم را پاس می‌دادند و طرد و تحقیر می‌کردند. تا سال ۲۰۱۸ این تحقیر ادامه داشت.

خانم نویسنده‌ای آن‌جا رمان و داستان بررسی می‌کرد و مسئولیت‌اش این بود که خودش از طرف ناشر زیر جمله‌های به قول خودشان «مورد دار» خط می‌کشید و یا می‌گفت یک پاراگراف حذف شود و یا یک داستان کامل، تا با ارشاد مشکل نداشته باشند.

بعد از پنج سال خانم نویسنده با من مکاتبه کردند. من برایش نوشته بودم که حاضرم یکی دو کلمه را عوض کنم مثل نوشابه به جای شراب. ولی جمله عوض و یا حذف نمی‌کنم.

پاسخ ایشان: در سال ۲۰۱۷

«سلام راستش من در مورد داستان‌هاتون حضور ذهن دقیق ندارم که مطمئن باشم تغییر کلمه برای اخذ مجوز کافی است یا نه مثلا در مورد داستان تاپ تاپ خمیر که کمی بیشتر یادم مانده ممکن است به ان دو جوان همجنسگرا ایراد بگیرند یا به اینکه پرستار زن، پیرمرد را نوازش می کند و … دقیق یادم نیست اما شاید پس همین ذهنیت شما بوده که ان بار هم تصمیم را رساند به اینکه ارسال نشود برای اخذ مجوز. باز هم هر طور خودتان صلاح می دانید اما گمان نکنم چیزی که انها در نهایت از ما می خواهند فقط تغییر کلمه باشد . حتما به پاراگراف و جمله کار دارند و گاهی کل داستان. به هر حال من فکر کردم اگر با بعضی تغییر و تبدیل ها مشکلی ندارین بفرستیم ارشاد.»

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۱۳