چند شعر از عسگر آهنین

در مهار اندوه
————–
چرا در مهار اندوهی؟
چرا نمی توانی
اندوهت را مهار کنی؟
آن را به قالب کلام در آور
در قالب کلام نمی گنجد؟
بگذار ساختار زبان را بشکند

چرا سکوت می کنی؟
بگو هر آنچه گفتنی داری
بگذار شیشه های مه زده ی پنجره ها
چنان فرو پاشند
که خواب مردگان را هم بر آشوبند

نگاه کن به آن پرندگانی
که بی اعتنا به مردگان گورستان
بر شاخه های سبز درختان
عاشقانه های خود را می خوانند

سکوت خود را بشکن
قانون زندگی
سکوت زندگان را نمی پذیرد
(۲۸ آوریل ۲۰۱۵)

گروگان آینده


تمام عمر
حواله ام دادند
به آینده
بک بار هم نگفتند
که آینده هم
دوام چندانی ندارد

حالا که به آینده ام
در پشت سرم می نگرم
به سال هایی می اندیشم
که آینده آن ها را
به گروگان گرفت و هدر داد
(۲۲ آوریل ۲۰۲۰)

لحظه ها
——–
زیر آسمان آبی
لحظه های صورتی
بر شاخه های سبز درختان شکفته اند

مشغول می شوم به تماشای لجظه ها
تا باز هم پرندگان خوش آواز
بی قراری بهاری ام را
در ناب ترین عاشقانه ها بسرایند
(/ ۲۶ آوریل ۲۰۱۹)

پیام


آفتاب دم صبح
چه پیامی داشت
که درختان گل دادند؟
۲۵ آوریل ۲۰۲۰

تغییر فصل
———–
شکل درخت ها عوض شده است
آن شاخه های لخت
حالا به گل نشسته اند
به جای آشیانه های ویران
پرندگان نورسیده
آشیانه های تازه ساخته اند

ببین چه غوغایی
در پیشواز و بدرقه ی آفتاب
به راه می اندازند؟

قلبت چرا، هنوز،
بر مدار زمستان است؟
/ ۲۵ آوریل ۲۰۱۵