مهرنوش مزارعی؛ داستانهای مسئلهدار
مهرنوش مزارعی
داستانهای مسئلهدار
گمانم سال ۲۰۰۰ بود، در اولین سفرم بعد از مهاجرت از ایران، مجموعهای از داستانهای منتشرشده و نشدهام را به پیشنهاد دوست نویسندهای در اختیار ناشری گذاشتم. ناشر گفت که داستانها را برای مشاورین ادبیات داستانی میفرستد و خبرش را میدهند. بعد از یک هفته ناشر زنگ زد و از من خواست به دفترش بروم.
در دفتر لیستی از نظرات مشاورین را در اختیارم گذاشتند. اکثر پیشنهادها به نظرم قابلقبول میآمدند به جز یک مورد. پیشنهاد شده بود که کلمات و جملات انگلیسی از متون برداشته شود و به جای آنها فارسی به کار برده شود که برای من قابل قبول نبود. چرا که اینکه من استفاده از کلمات انگیسی روزمره را در بعضی از نوشتههایم، قسمتی از شاخصه زبانی کارهایم میدانستم و حاضر نبودم از خیر آنها بگذرم. جالب اینکه در همان مجموعه، چند داستان وجود داشت که تمام ماجرایش در ایران میگذشت و در آنها حتی یک کلمه انگلیسی هم نبود. هرچند که بنا به روال مرسوم تعدادی کلمات فرانسه، عربی و ترکی و احتمالا روسی در آن داستانها بکار رفته بود.
سال ۲۰۰۴ بالاخره یک ناشر قبول کرد که برگزیدهای از داستانهای من را در ایران منتشر کند. شاید چاپ یکی از داستانهایم درنشریه کارنامه به انتخاب هوشنگ گلشیری، در این راهگشایی بیتأثیر نبود. تعدادی داستان کمتر «مسئله دار» را با کمک و نظرِ دوستی خبرنگار که بیشتر از من با مسائل نشر در ایران آشنا بود، از میان داستانهای منتشرشده انتخاب کردیم. در این انتخاب بزرگترین مشکل، داستان «غریبهای در رختخواب من» بود. من علاقه داشتم که این داستان حتما چاپ شود، اما هم اسم آن داستان و هم محتوایش «مسئله» داشتتد. بعد از مشورت با ناشر قرار شد اسم داستان و اسم کتاب را به «غریبهای در اتاق من» تغییر دهیم و منتظر عکسالعمل ارشاد بمانیم. بعد از مدتی پاسخ وزارت ارشاد را دریافت کردیم. خوشبختانه دستگاه سانسور با بودن غریبهای در اتاق راوی مخالفتی نداشت. جالب اینکه حتی با محتوای داستان (زنی نیمه شب از خواب بیدار میشود و میبیند که یک غریبه در کنارش خوابیده و وحشتزده به دنبال راهی برای فرار میگردد) هم مشکلی نداشتند.
در مورد داستانهای دیگر هم مسئلهای نبود بجز چند مورد استفاده از کلمه شراب در داستان «سنگام». ناشر پیشنهاد کرد که قبل از رفتن به اداره سانسور انها را با کلماتی مثل نوشابه یا نوشیدنی و یا چیزی در این مایه عوض کنم. از آنجایی که استفاده از کلمه شراب در آن قسمتی که بکار رفته بود به نوعی کلیدی بود، موافقت نکردم. بلاخره بعد از کمی بالا و پائین کردن بجای کلمه شراب چند نقطه گذاشتیم که خیلی زیبا نبود، اما فکر کنم که همه مفهوم آن نقطهها را درک کردند.
توجه کنید در مورد این کتاب چون گزینهای از داستانهای من را شامل میشد، برخی از داستانها را از سعادت چاپ شدن در ایران محروم کردم؛ نوعی خودسانسوری اجباری. خوشبختانه تمام آن داستانهای «مسئلهدار» قبلا در کتابهای چاپ خارج از کشور و بعدها در سایتهای ادبی منتشر شدند. اما کتاب هیچوقت به چاپ دوم نرسید و یا رسما نرسید، هرچند که از آن استقبال خوبی شد. داستان «سنگام» از طرف بنیاد گلشیری بعنوان یکی از ده داستان برتر آن سال انتخاب و در کتاب «نقش ۸۲» بازنشر شد و دو نقد آکادمیک هم بر داستان «غریبهای در اتاق من» و «سنگام» نوشته شد.
تجربه سوم من برمیگردد به همین یکی دو سال اخیر در مورد چاپ نسخه فارسی رمان «انقلاب مینا». پای این کتاب حتا به اداره سانسور نرسید، هر چند که چند ناشر در ایران اعلام آمادگی برای چاپ آن کرده بودند. از طرق مترجم که در ضمن رابط من با ناشران بود، گفته شد که باید تغییرات زیادی در کتاب داده شود؛ از جمله حذف دو بخش مهم کتاب. بدیهی است که برای من قابل قبول نبود. امیدوارم که بزودی بتوانم نسخهی فارسی این کتاب را در آمریکا به چاپ برسانم.
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۱۳