حمیدرضا مهنانی
حمیدرضا مهنانی
طریق
طریق, همان چیزی که ما را گمراه کرد
همین راه آمدهای که نفهمیدیم چطور گذشت
طریق! همان چیزی که ما را به شرط کمال، حمال کرد.
همان راههای نجاتی که ما را روانهی جاودانگی کرد
همان که همیشه همه چیز را وصل میکرد……
به انا علیه راجعون
به کودتای بندر عباس و به یازده سپتامبر و به هزارههایی- که هزار پاره شدند و
به گرگهای والاستریت حتا و امثال آن….طریق
به کّرم به حّرم به شلمچه به کربلای پنج به علاوه یک
به بمبهایی که نفهمیدیم آخرش از کجا زده شد!
به ساختار شیوه خنده خنده با قرائتی
به تل زینبیه و
به گلی که ما را به جام جهانی برد.
به پیامهای بازرگانی بین دو نیمه
به همراه اول که او نیز وقت شکار سیگنالی نداد
طریق همان آهی که منصور در فینال کشید
طریق همان سیبی که همه او را سبب میدانند
همآنکه سرنوشت ما را هم حالت آلتش کرده و
طریق….طربق …..طریق
تفکر تحمیلی و تحمل اُخروی
از بیوههای مردتر از پوریای ولی
از پارک وی و دروازه دولاب و شام و اربیل و نخجوان تا- نون والضالین و الی مسکو
طریق همان که یاران را چه غریبانه میبرد از این خانه
و پروانه پشت پروانه، پشت پروانهها باز پروانه و
این است که ما عمریست پروانه پروریم
چه زندان بی دریچه ایست این طریق
چه زندان بی دریچه ایست
چه دشتهای بلند آلالهیی که همهشان توان سربلندی- ندارند و چون دیگر آلالهای بیش نیستند آلالهها.
قشنگند اما سرخمند
باقیشان نیز
به قید قرعه
لاله لاله
تکه تکه
پله پله
اربن اربا
تا الی عرش اعلا
چه بینهایت اپورتونیسمهایی که دکه دکه
گندیده و عفونی
لکه لکه
از پاتایا تا صامرا و الی مکه
درشادی سکوت و در عزا شلوغ و
از معضل سن بلوغ
عاشقانه عاشق فروغ
از کریم خان تا فوزیه بوق و نیم کلاج و همش بوق
چمران و آزادی و انقلاب نیم کلاج و نیش ترمزو بی وقفه بوق
از هفت تیر تا ترافیک تنگ توی سی تیر
بوق و دوغ و دروغ و سبقت غیر مجاز…
طریق تعریفی که تشریح میشود و به ترویج میرسد
تا ته دیگی شود از احادیثِ صادره از
نوفل لوشاتو
تیکاف و فرود و درود و سرود و
زرد و مریضو کبود
تا الی بهشت زهرا
چه زندان بی دریچه ایست این طریق
چه زندان بی دریچه ایست
تناقض تصاعدی، هم در فراز مصطفی و هم در وجوه نیچه
ترادف رسانهای، هم در قبایل یمنی و امنی و بدوی و -نبوی و علوی
شریعت میلادی و نزول قمری
هم در آئین کلمبیا و مکزیک وشیلی
و نیز
بومیان مناطق ساحلی
طریق از آنجایمان به اینجایمان و هزار بار جابجا- میشود در همه جای ما و
و نشاید از بزاق و حلق تا غایت
بر ما نشانده شده است طریق
طریق یعنی سکس و بمب و پول و خون و ریشخند
مراودهها درایالات و ولایات
روی پرده جنگ و ننگ و نفرت
پشت پرده اما
ارادت و ماچ و لبخند و عزت
چه زندان بی دریچه ایست این طریق
چه زندان بی دریچهای
شالودهها و فالودهها و کوپن و مهتاب و روحالله
سرلشکران و سفلههای ستارهدارِ بی سرو پا
دلالهای واحد محترم سوم سیما
ماهیچههای خسته آزادی
دوربینهای ریزبین حیاط دانشگاه
بیمارهای بدون بیمه و حملهور به عطارها
سوغات هفت شهرو توصیههای بوعلی
غزه و بدر و اُحد و خندق و سهروردیها
تا الی افلاطون
همگی گلمالی شده در طریق
پس کجاست راهی که فقط از من باشد و از پیش من- بوده و در حین من بنماید و پیش رو نیز پر از بذر من- باشد در آن از ما ما بروید و سایهی طریق هرگز راه ما را- از خویشتن کج ننماید
ای کاش نداشتیم این طریق
و ای کاش نبود این طریق
از خون درگلوی گربهی پینتر تا شاهلیر بدبخت
از شمیرانات تا دردلهای دستفروشان متروی دردشت
از حال باصفای رانندههای ایستگاه تاکسیهای رسالت تا- الی ونک
همشان شنگول و اما پر از دردهای سرد و سردردهای- سرد و ….
از خونریزیهای کوروش کبیر بی نظیر و نادر کم خواب- تا سرخی گرمابهی فین
از امپراطوری اتریش و از آپارتاید و از اتحاد زمینی تا- تاتارو تیمور و مسعود و طالبان .
از انفجار نور تا همین انتقام کور
از قالیچه سلیمان تا توپولف و بوئینگ
از جانیان و از فدائیان و از زیر پل سید خندان
تا نوجوانانی که خلاصه در سرنج و سیخ و منقلند
از آنان که نایب و زیاره شدند به مریخ و ماه و آنطرفتر از- زمین
از لای به لای تپهها وطوفان شن
از خشم پهباد و طواف از اهوازو بوشهر و تهران و- باختران و الی کرمان
چه زندان بی دریچه ایست این طریق
چه زندان بی دریچه ایست
نفس بکش تمام شد هوای شهر.
شکسته شد تمام قاب آرزو
ترانه قطعه قطعه شد
سکوت هم در این میان
براده شد
براده شد
براده شد
چه مانده است
هیچ دگر
بجز عفونت و نزول
کجاست جای یک دم عاشقی؟
کجا چگونه میشود هوار زد بروی باد
دگر تمام شد صدا
گوشی دگر باکره نیست
چه زندان بی دریچه ایست این طریق
چه زندان بی دریچه ایست
به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۴
حمیدرضا مهنانی هنرمند جوانیست که در یک سال اخیر-۲۰۱۹- به جمع کارگاه در فرانکفورت پیوسته. در جمع کارگاه بیشتر شعر خوانده، اما او نویسنده و همچنین کارگردان و بازیگر تآتر هم هست. سابقه بیشتر او را در این عرصه بایستی در ایران بویژه در تآتر سراغ گرفت و کارهایی – از جمله «ترانسمی ترها» که به روی صحنه برده است.