احمد بروجردی؛ دوسر سود


احمد بروجردی؛

دوسر سود

 

گاهى

بى که چشم براه کسى باشى

پشت پنجره ات، چراغى برافروز

درابهام تاریکى و بیراهه

کورسویى ناچیز

خورشید یقینى ست

براى رهگذران مردد

 

گاهى

بى که دلتنگ کسى باشى

روبه دوردست، چیزى بخوان

در توهم سکوت و تنهایى

زمزمه اى ساده

طنین امیدیست

براى منتظران خسته

 

از پیله ات بیرون بیا

چراغى بر افروز و چیزى بخوان

عاقبت ، کسى خواهد آمد

وهمصداى تو خواهد شد

اردیبهشت  ٩٩

 

باد

 

آن که از باد کناره مى گیرد

تماشاگربر باد رفتن دیگران بیش نیست

وآن که تسلیم باد مى شود

بر حقارت خود شهادت داده است

 

آن که باد را بر شانه مى نشاند

اعتماد دیگران را بر باد مى دهد

وآن که همسوى باد مى رود

روزى طوفان را به خانه خواهد برد

 

آن که در برابر باد مى ایستد

از مرگ خویش خاطره مى سازد

وآن که باد را فرو مى نشاند

کوهى است که خاطره ها را

پژواک داده است.

آبان  ٩٨