کالیگولا، به روایت یوسف شاهین

کالیگولا، به روایت یوسف شاهین

(۱۹۲۶-۲۰۰۸)

ترجمه محمد جواهرکلام

 

آنها که از زندگی یوسف شاهین، کارگردان نام‌آورمصری خبردارند می‌دانند که عشق نخست او تئاتر بود، تا آنجا که وقتی در دهه ۱۹۴۰ برای تحصیل در رشته‌ی هنر به پاسادِنا در کالیفرنیا رفت، سینما یا کارگردانی سینما نخواند بلکه در رشته‌ی تئاتر به تحصیل پرداخت. این امر دوستانش را شگفت‌زده کرد، ولی بارها شاهین از عشق خود به تئاتر در برابر آنها سخن گفته بود.  معنایش این بود که کارگردان بزرگ سینمای عرب و آفرینشگری که بهتر از سایر کارگردان عرب زبان سینما را می‌فهمید، می‌خواهد رؤیای خود را عملی سازد. او از علاقه‌مندان شکسپیر و نمایشنانه‌اش هاملت بود. ما که از نزدیک او را می‌شناختیم  یادمان می‌آید هر بار که فیلمی را کارگردانی می‌کرد از او در مورد برنامه‌ی بعدی‌اش می‌پرسیدیم، و او  به شکلی مبهم و گیج‌کننده جوابی پرسش‌آمیز به ما می‌داد: می‌پرسیدیم: «فکر نمی‌کنید وقت ساختن هاملت رسیده؟» سری تکان می‌داد. اما باز می‌پرسیدیم برای تئاتر یا سینما؟ لبخند گنگی می‌زد و چیزی نمی‌گفت.

یوسف شاهین هنگام مرگ، هنوز دو دغدغه  داشت: تئاتر و هاملت. و او اگر چه قسمتهایی از هاملت را در این یا آن فیلم آورده بود، ولی تئاتر هم‌چنان در برابرش جان‌سختی می‌کرد، دست‌کم تا سال ۱۹۹۲، که  نمایشنامه‌های شکسپیر و هاملت در هیچ کشور عربی و حتی به زبان عربی نظرها را به جلب می‌کرد. نمایشنامه یک  نمایشنامه‌‌ی فرانسوی ناب بود. در همان زمان وقتی در ساختن فیلمش «مهاجر» (۱۹۹۴) با سختیهایی روبه‌رو بود، کسی به او پیشنهاد کرد برای یکی از تماشاخانه‌های پاریس و به حساب «کمدی فرانسز» نمایشنامه‌ی کالیگولا اثر آلبر کامو را کارگردانی  کند. شاهین بلافاصله پیشنهاد را پذیرفت. ولی فریادها از هر سو برخاست که چگونه یک کارگردان سینما از «جهان سوم» می‌تواند به ساحت یکی از مقدس‌ترین هنرهای فرانسه، تئاتر نزدیک ‌شود. ولی این فریاد به زودی خاموشی گرفت زیرا طرفدارانش پاسخشان ‌دادند. یکی از هوادارانش  ژاک لانگ، وزیر سوسیالیست فرانسه بود که بزرگترین دوست شاهین و فرهنگ عرب به شمار می‌رفت. او در دوره‌ی خود به عنوان وزیر فرهنگ فرانسه، تعدادی از سینماگران عرب  را به زیر بال خود گرفت. (لانگ اکنون رئیس  «انستیتو ی جهان عرب» در پاریس است).

باری، یوسف شاهین کالیگولا را زمانی به صحنه  بُرد که جنگ خلیح در کار بود و سیاست عرصه‌ی تاخت و تازهای دیکتاتورها بود. شاهین نیز چیزهای زیادی برای گفتن داشت.

 

«کالیگولاهای» عرب

حقیقت این است تصویری که شاهین در نمایش کالیگولا نشان داد، فقط کالیگولایی نبود که ریشه در تاریخ داشت (گایوس یولیوس سزار، امپراتور ستمگر رومانی، ملقب به کالیگولا)، بلکه نشان‌دهنده‌ی کالیگولاهای عرب بود که بر ملل عرب فرمان می‌رانند، و هر یک معتقدند عمر جاوید دارند و تا ابد  می‌مانند. بعد از اجرای کالیگولای یوسف شاهین، منتقدان اشاره‌های او را را فهمیدند و به این ترتیب بطلان «کارگردان جهان سوم» بر مخالفان ثابت شد. او در این نمایشنامه از قول کامو می‌گفت: «کالیگولا نمرده است؛ کالیگولا اینجا و آنجا به حیات خود ادامه می‌دهد؛ در درون هر یک از ماست؛  ما که به او قدرت دادیم، برای این که خاموشش کنیم،  نخست باید صدایی که در درون ما با او همنوایی می‌کند، خاموش کنیم.»

ایندیپند عربی (کوتاه شده)

 

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۷