منوچهر بختیاری؛ میراث ادبی تبعیدیان دگراندیش استانبول در آستانه‌ی مشروطه  

منوچهر بختیاری؛

میراث ادبی تبعیدیان دگراندیش استانبول در آستانه‌ی مشروطه

 

تاملی بر کارنامه ی فرهنگی میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی

 

این نوشته بر کارنامه کمتر شناخته شده و رابطه ی فرهنگی آقاخان و روحی، با سه شخصیت موثر، سالهای اقامت قریب نه ساله ی آنان در استانبول سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۳ق/۱۸۸۶ تا ۱۸۹۵، تمرکز دارد.

 

همکاری با میرزا حبیب اصفهانی

جامعه ی ایرانی استانبول در دهه های پایانی سده ی نوزدهم، عصرحاکمیت ناصرالدین شاه ، بر اساس حلقه ی ارتباطی روزنامه ی متنفذ و محبوب اختر و نهاد و اقدامات ناشی از نویسندگان و اداره کنندگان  تجددخواه و دگراندیش آن، تحرکی کم نظیر در تاریخچه حضور و تاثیر ایرانیان خارج کشور، به وِیژه بخش تبعیدی و مهاجر تحول جوی جمعیت یافت. این تغییرمحسوس از یک جامعه ی صرفا تجاری و اقتصادی به حضور و تحرک فرهنگی- سیاسی، بیش از هرکس مدیون جمع سه نفره و همدل میرزا حبیب اصفهانی  (۱۲۵۰-۱۳۱۰ق/۱۸۳۶-۱۸۹۳م) ، شیخ احمد روحی (۱۲۶۳ـ۱۳۱۴ق/۱۸۴۷-۱۸۹۶م) و میرزا آقاخان کرمانی (۱۸۵۳-۱۸۹۶م/ ۱۲۷۰-۱۳۱۴ق)  بود.کارهای مشترک اینان را می توان به عنوان نخستین تلاش های دانشورانه ی پژوهش های ادبی  ایران معاصر دانست.

به نوشته ی محمود افضل الملک که در این برهه، همنشین برادرش شیخ احمد و یار جدانشدنی اش آقاخان بود،می نویسد: وی «پس از مدتی [با] مرحوم میرزا حبیب اصفهانی که از فحول ادبای عصر خود بود،آشنا شد وبا او به معیت روحی افندی [ منظورشیخ احمد]  به ترجمه حاجی بابا از فرانسه به فارسی،هر سه نفر،پرداختند. و مدت دو سال مرحوم میرزا آقاخان در منزل میرزا حبیب اغلب اقامت گزین بود و به تصحیح تصنیفات و تالیفات مرحوم میرزا حبیب که از ترکی و فرانسه به عربی و فارسی ترجمه کرده و از فارسی و عربی به ترکی و فرانسه ترجمه نموده…» [۱]

درباره ی برگردان ماندگار میرزا حبیب، « سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، و یاری آن دو آزاده ی کرمانی درویرایش نهایی آن و تلاش برای نسخه نویس متعدد و ارسال برای چاپ به ایران و هند و اروپا ، درآثارم نوشته ام . به کار ناتمام سه نفره ی آنان در ترجمه ی کتاب مقدس بابیان:« بیان»،هم جای دیگر پرداخته ام. تاکید این جستار بر کارهای مشترک  فرهنگی دیگر این جمع سه نفره است. صرفا اشاره کنم که به پژوهش من در  زاویه ی دید و آثار آقاخان، در پروسه  مباحث و بستر ویرایش و بازنویسی « سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، به ویژه خلقیات نگاری ها متاخرش چون« سه مکتوب»و« صدخطابه» و آثار تاریخ نگاری اش درعلل انحطاط سرزمین های اسلامی و ایران پس از اسلام او ، تحول وتاثیرهای بنیادین پدیدار گشت. دراین باره در کتاب در دستم درباره ی زیست و روزگار و اندیشه های آقاخان، دراین باره نوشته ام.

میرزا حبیب قریب بیست سالی پیش از این دو دوست و همکارش به استانبول آمده بود و با عضویت و شراکت در مجامع فرهنگی به ویژه « انجمن معارف»، استانبول، تدریس زبان  های عربی و فارسی و دوستی با اهل فضل عثمانی و خارجیان ساکن شهر، تسلط بر زبان های ترکی، عربی و فرانسه نام و منزلت برجسته ای کسب کند.چنان که در«تاملی بر روزنامه ی اختر استانبول»، آوردم، در این برهه از پشتیبانی حامی اصلی خود معین الملک سفیر فرهیخته ی ایران در استانبول ، که جایش را به ناظم الدوله ی دیبا سفیرخودکامه و گوش به فرمان امین السلطان وزیر اعظم  خودکامه ناصری داده بود ، محروم شده بود. شاید یکی از دلایل نزدیکی روزافزونش به آن دو دگراندیش رادیکال تحول جو،یکی هم همین تغییر در اوضاع سیاسی شهر بوده است.[۲]

دوران اقامت میرزا حبیب در استانبول، مصادف با تحول و تجدد در ادبیات و نفوذ علوم غربی در عثمانی بود.ادبیات تنظیمات ( اصلاحات امپراتوری) در فاصله سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۰۰، با گذر از ادبیات دیوانی سنتی عثمانی، به تاثیر و داد و ستد با ادبیات اروپائی به ویژه فرانسه ،فضای متفاوتی را در استانبول  زمانه ی بحث این نوشته افرید. ادبیاتی که به تدریج لایه ی نیرومند ملیت پروری هویت جوی و خواهان ترقی را برجسته کرد. در همین راستا، اهل فضل و نوجویان تجددخواه،به ویژه در میان دولتمردان ،در پی گشایش انجمن ها، تاسیس نشریات ادبی،علمی و سیاسی،به تحرکی گسترده برآمدند.توجه به دستاوردها و آثار نوگرای مدنیت نوین، به ترجمه وانتشارگسترده ی آثارنویسندگانی چون منتسکیو، مولیر، روسو و ادبیات درخشان فرانسوی منتج شد.

آقاخان و روحی با گشت و تفحص درکتابخانه ی پربار میرزا حبیب و چند کتابخانه ی عمومی استانبول ،متوجه شدند که میرزا حبیب در سالهای گذشته بر بسیاری از دیوان و تذکره های فارسی حاشیه  و یاداشت های اصلاحی نوشته ،ولی کاررا ناتمام  و بی نام و نشان خود، به جا گذاشته است.

نخستین اقدام آنها در کنار ویرایش چند اثری که میرزا حبیب از فرانسه و یا ترجمه ترکی به فارسی برگردانده، کاری پرداختند به نام :« نامه ی سخنوران» فارسی در شرح تفصیلی از آثاری که در کتابخانه های متعدد عثمانی  به جامانده و میرزاحبیب نسخه ای تهیه کرده بود.چند جزوه ی این اثرهم نوشته و درمجلسی عمومی با حضور سید جمال الدین اسدآبادی و بزرگان جامعه ایرانی شهر،عرضه شد. همچون غالب متون مشابه آنان،با مرگشان فرصت تکمیل نیافت. تکه های پراکنده ای از این متن به شماره هایی از روزنامه فارسی اختر راه یافت،که جای دیگرنوشته ام.اشاره کنم که این اثرناتمام همچون بسیاری دیگرازتالیفات آقاخان،زمان دستگیری به دست کسان دیگری افتاد. [۳]  و به متون منتشره ی آنان، بی آنکه نامی از نویسندگان اصلی برده شود، راه یافت و یا بهتر بگویم مصادره شد.

اشاره کنم که آقاخان و روحی به دلیل نهان زیستی اعتقادی و در زیر پرتو بی رحم تفتیش عمومی ،کمتر نام و نشان خود را بر اثری نهاده اند. امری که با شناخت فضای زیست و تحرکشان طبیعی می نماید.در برهه ی غربت نشینی آنها درعثمانی،خفقان وسانسورو حساسیت به تحرک فعالین مخالف ارمنی و ترک شهر و در نتیجه دگراندیشان ایرانی بسیار بالا بود. تنها اگر نسخه ی اصلی دست نوشته ی خود آنان به جامانده باشد، می توان به راستی آزمایی نام نویسنده ی نوشته های پرشمار آنان، نزدیک شد.

 « مجموعه ی نفائس»، برچیده ای از نوشته های نثر و منظوم میرزا حبیب،اثری است که آقاخان و روحی با نظارت میرزا حبیب، تالیف کردند. زنده یاد ایرج افشار این اثر را تحت عنوان « مجموعه اشعار و حکایات و امثال و لغات متفرقه» ( نسخه ی کتابخانه دانشگاه استانبول) ، ذیل آثار چاپ نشده ی میرزا حبیب ثبت کرده است. [۴]

عکس نسخه ی خطی [۵] این رساله در اختیار نگارنده، نشان می دهد که علاوه بر دستخط قابل شناسایی میرزا حبیب، اکثرمطالب به خط شیخ احمد روحی و برخی مطالب و توضیحات درباره ی اثر و شخص میرزا حبیب به خط میرزا آقاخان قابل رویت است. امری که نشان می دهد ، این رساله در همین برهه از سوی آن دو دگراندیش کرمانی  برای حفظ و ثبت آثار چاپ نشده و پراکنده ی میرزا حبیب، با زحمت و دقت بسیار تالیف شده است.

مورد بعدی کار مشترک،  کتاب مهم و تاثیر گذار زمانه: «غرائب عوائد ملل» ،در «وصف عادات و رسوم و خلقیات ملتها»، در سوی آشنا ساختن ایرانیان با  مظاهرمدنیت جدید است.میرزا حبیب این اقتباس را بر اساس تطبیق منبع اصلی فرانسوی با برگردان رافع (رفاعه بک) طهطاوی (۱۸۰۱-۱۸۷۳م) اندیشمند و مترجم فرانسه دان مصری نیمه دوم قرن نوزدهم تدوین کرد. نامبرده از جمله شخصیت هایی مصری بود که کنار محمد عبده ( ۱۹۱۵ -۱۸۴۹ ) مورد توجه این جمع ره جو و تحول طلب تجدد خواه قرار گرفت. میرزا حبیب این کتاب را ابتدا تحت عنوان « غرایب عواید ملل»، با افزوده و تغییراتی اقتباس گونه به صورت پاورقی درپنجاه شماره ی  روزنامه ی اختر[۶] قریب دوسال پیشتر از ورود آقاخان و روحی به استانبول منتشر کرده بود. اثری که می توانست در ظرف و امکانات فهم سنتی زمانه، درقیاس ایران عصر ناصری با دیگر سرزمین ها ، پرسش های محرکی بیافریند.آقاخان و روحی با ویرایش و اصلاح متن آن را به قامت کتابی قابل انتشار درآوردند. بحث پیرامون برخی افزودهای خرافی ستیز ونقد و نکوهش تقدیر گرایی ودنیا گریزی و اوضاع به غایت زن ستیز زمانه و سران سنت و مذهب غالب در این ویرایش نیاز به کار مجزا و مفصلی دارد.رساله در قامت کتاب درچاپخانه اخترمنتشرودر شمارهایی از اختر به خوانندگان معرفی شد. در پیشگفتار متن جدید آمد که رساله از اصل نوشته ی « اهل فرنج»، ترجمه و با تطبیق با برگردان عربی رفاعه بک مصری، برای « استحسان استقباح عادات»  و عبرت ایرانیان از مردمان جهان، با حذف « مطالبی که ثمری بدان مترتب نیست »  تالیف شده است.نوشته جدید با چاپ سنگی،در دو بخش  شامل  یازده فصل و پانزده فصل ، ۲۶۰ صفحه، منتشر شد.

« منتخبات گلستان سعدى »، ازآثار میرزا حبیب (استانبول، ۱۳۰۹)، از جمله رساله هایی است که در همین برهه و سال قبل از مرگ میرزا حبیب، تالیف شده است. میرزا آقاخان از زمان حضورش در کرمان و اصفهان، سالهای ۱۳۰۰ق تا ۱۳۰۳ق، کتاب «رضوان» خود را بر اساس اقتباس و تقلید گلستان سعدی  در دستور کار داشت و در همین سال ها همکاری با میرزا حبیب ، به پایان رساند.
میرزا آقاخان کار برگردان فارسی کتاب «سرگذشت ژیل بلاس» اثر مشهورآلن رنه لوساژ فرانسوی (۱۶۶۸-۱۷۴۷م)، که نسخه ی ناتمام و خطی آن را بدست داریم را زیر نظارت  و زبان فرانسه دانی میرزا حبیب،آغازکرد.اثری که چندی بعد میرزا محمد خان کرمانشاهی، پزشک نامدار آستانه مشروطه، بدون هیچ تصرفی در ادبیات برگردان فارسی، با ثبت همان نام های فارسی که برای معادل های اروپایی آمده بود ، بدون ذکر نام مترجم اصلی، به نام خود منتشر کرد.نمی دانیم پزشکی  دانش ورز و تجددخواه ،حاذق و تحصیل کرده ی فرانسه ،چون دکتر کرمانشاهی که به خاطر  دیدگاه و سخنان خرافه ستیزش،ازسوی متعصبان زمانه لقب « کفری» گرفته بود، چه نیازی به چنین اقدام در فهم امروزین ما:سرقت و انتحال،  داشته است.[ ۷]

آقاخان در برگ پایانی نسخه ی خطی خود که بعد از مرگ دوستش میرزا حبیب (۲۳ مه ۱۸۹۳/ ۷ ذیعقده ۱۳۱۰ق) تحریرنموده، همچون سایر آثارش از ذکر نام خود بر رساله حذر کرده قدردان و با امانت داری، از پیشگامی میرزا حبیب در این ترجمه،می نویسد: «ترجمه کتاب ژیل بلاس، از روی خط ادیب مرحوم حبیب افندی دانشور اصفهانی، برحسب فرموده جناب دولتمآب اجل اکرم حسین رضا پاشا وزیر عدلیه دام اجلاله العالی به خط احقر عباد، عبدالحسین الشهیر به میرزا آقاخان کرمانی».

ازجمله آثاری که بعدها کسان دیگر به نام خود منتشر کردند،باید ازچاپ سنگی« مجموعـﺔ منتخاب آثارابونصر شیبانی»، که در سال ۱۳۰۸ق در چاپخانه اختر استانبول منتشر شد، یاد کرد.در آثار تاریخی معاصر، به خطا چند شعربا امضای ابونصر،بازیافته در میان اسناد ملکم خان کتابخانه ملی پاریس، را با این فرض که ابونصر نام مستعار میرزا آقاخان بوده، به میرزا آقاخان کرمانی نسبت داده اند. [۸]

فتح الله خان بن محمد کاظم ابونصر شیبانی کاشانی (۱۲۴۱-۱۳۰۸ق) از سرایندگان و نویسنده های توانا و نامدار عصرناصری است. زبان فصیح و فاخر و نقاد او زبانزد اهل فضل زمانه بود.لحنی تند و نگاهی انتقادی و پرصلابت به کاستی وآفت های زمانه سلطنت ناصری دارد. قاسم غنی او را از پیشگامان نهضت تجدد ادبی عصر قاجار می شناسد. [۹] آقاخان برخی کلمات و توصیف های  سروده ی او به ویژه همین قصیده ی « دادیه» و قصیده ی « ملک پریشان» او را به نثر در «سه مکتوب »و «صد خطابه» به کار برده است. [۱۰]

میراث ژانر پیکارسک تبعیدیان استانبول در قلم میرزا حبیب و میرزا آقاخان، که بر نثر و انواع ادبی به ویژه داستان و رمان و نمایشنامه نویسی ایران معاصر اثرات محرک و پیشگامی گذارد،شایسته ی نوشته ی مجزای درخور دیگری است.

 

رابطه ادبی و تاثیر بر ادوارد براون

ازرابطه نزدیک و همدل آقاخان و روحی با ادوارد براون (۱۸۶۲- (Browne Granville Edward  ایران‌شناس برجسته ،در حوزه مطالعات بابی و بهائی در آثارم نوشته ام، دراین نوشته تمرکز بر نقش و تاثیرو رابطه درحوزه زبان و ادبیات فارسی است.شیخ احمد و آقاخان در فاصله‌ی سال‏های‏۱۸۹۰-۹۴م مکاتبات  پیگیری با براون برقرار کردند. می دانیم که نامه ها به تناوب به خط آقاخان و روحی و بعضا با خط مشترک برای براون ارسال شده است. به عبارتی هرچه در این نامه ها هست،حاصل خواست و آرای مشترک هردوی آنهاست.این نامه نگاری و بده بستان کتاب تا ژانویه ۱۸۹۴، ادامه می یابد. بسیاری از متون و نوشته های ارسالی و یا نسخ ی خطی از منابع درخواستی براون، که در مجموعه کتابخانه ی دانشگاه کمبریج نگهداری می شود ،به خط هردوی آنهاست. [۱۱] نامه های براون به اینان غالبا به آدرس دفتر روزنامه اختر ارسال می شد،که اقاخان به عنوان دستیار هیئت تحریریه کار می کرد. وقتی براون از ورای نامه های محمد طاهر مدیر اختر، دریافت که او با این دوستان تازه اش ،که با میرزا حبیب  دوستی و همدلی داشتند، میانه چندان خوبی ندارد [۱۲] ، رابطه خود را با او قطع و به مکاتبه مستقیم با آنان روی آورد.

براون با برادر بزرگ‏تر روحی ــ شیخ مهدی ــ که عملاً نقش رهبری ازلیان کرمان را داشت، در سفرش به ایران (سال۱۸۸۷) آشنا شده بود. براون شیخ احمد را گرامی و محترم و صدیق می‏شناساند. او در کتاب‏ «انقلاب ایران»اش احمد را فردی بسیار آگاه و صاحب‌‏نظری توانا و انسانی ‏درستکار و صادق ‌رفتار می‏خواند که بسیاری از کتب نایاب و گرانبهای تاریخ و ادبیات ایران را برای او تهیه و یا نسخه‏برداری کرده است. [۱۳]

موضوع  و انگیزه ی اصلی نامه ی نخست به براون حول دو موضوع تالیف « هشت بهشت» و معرفی دوستان اروپایی در استانبول برای تدریس فارسی و یا مشتاقان نسخه های خطی توسط آقاخان و روحی بود.با بررسی نامه‏های براون و اینان می توان دریافت: ‏این شیخ احمد بود که چاپ و انتشار ترجمه فارسی سرگذشت حاجی‏ بابا، مطالعه لهجه‏های ‏محلی، ترجمه «هشت ‏بهشت» به زبان انگلیسی یا فرانسه، و یافتن نقطه‏الکاف میرزا جانی ‏در ایران را به براون پیشنهاد داده بود. [۱۴]

خود براون هم در نامه ای (مورخ ۲۷ سپتامبر۱۸۹۱ ) به دوستش ادوارد دنیسون راس، زبان‏شناس و خاورشناس انگلیسی، می نویسد: برخی از ایرانیان تبعیدی «بسیار با معلومات» را در استانبول می شناسد، و اگر او خواهان منابع و متونی است و می خواهد، می تواند نامه ای به ایشان بنویسد:« با یکی از آنها من دایماً  در تماس هستم ، بنظر من یکی از بهترین ادبای ایرانی است که من تا کنون دیده ام ، و تعداد بسیار زیادی نسخ خطی برای من تهیه کرده است ، و من واقعاً مرهون او هستم.»[۱۵]

محمد قزوینی از دانش ورزان نقد وادبیات ایران که انسانی ‏فاضل و دقیق بود و در صراحت زبان و قلمش و تعهد به صداقت پژوهشی‏ تأکید بسیار داشت، شیخ احمد را«مردی فاضل و هنرمند باذوقی» معرفی می کند که«طبع شعر نیز داشت» ضمناً «یکی از نویسندگان زبردست‏ فارسی » محسوب می شود. [۱۶]

به ماخذ همین نامه ها درمی یابیم که روحی و اقاخان، با تهیه و استنساخ و ارسال شمار زیادی ازنسخ خطی،چاپ های سنگی ، به ویژه متون کمیاب کتابخانه ی پر و پیمان میرزا حبیب، براون را به ادبیات ،زبان و گویش های ایرانی و منابع دگراندیش مشتاق و بر توجه و دغدغه های نوین پژوهشی بعدی او تاثیرگذاردند. خود براون در نامه هایش به دنیس راس و کلمان هوار و دیگر دوستان شرق شناسش به این امر گواهی داده است.

براون جوان که تازه به استادیاری زبان و ادبیات فارسی کالج پمبروک دانشگاه کمبریج ، رسیده بود، با تیزهوشی متوجه دانش گسترد ه و ژرف زاویه ی دید و داوری های این دوستان کرمانی اش ؛ شد.از ورای نامه ها و یاداشت های خود براون هم مطلع می شویم که براون سطح رابطه خود را از سفارش کتاب و منابع به پرسش و پاسخ های همه جانبه ی ادبی و دینی ارتقاء داد.نمونه هایی بدست دهیم.

براون در حال مطالعه و بررسی و تدریس دیوان حافظ به شاگردانش بود.ابهام و پرسش های متعددی درباره ی واژه ها،اصطلاحات و استعارهای غزلیات را مطرح کرد. روحی برایش پاسخ فرستاد و از جمله نوشت: بیشتر واژه های لری شیرازی وارد شده در زبان حافظ، هنوز هم در شیراز مورد استفاده است و افزود:

«در باب زبان لوری شیرازی، مدتی است بنده به این خیال هستم که مجموعه ای از لغات متنوعه ی فارسی ترتیب کنم؛ از خوزی و لوری و نائینی و سغدی وکیلی و دیلمی و رازی به بعضی از آن لغات به هزارن زخمت موفق شده ام . یکی همان زبان لوری است، چون منشاء و مادر همه ی این لغات زبان سانسکریت است. لهذا این ایام در صدد تحقیقات لغات سانسکریت می باشم. احتمال دارد این مقصود تا دو سال دیگر به خوبی انجام پذیرد و آن وقت آن مجموعه ی کافی از همه ی لغات مولد از سانسکریت خواهد بود. خاصه لغات شرق. عجالتا چند جزوه از زبان لوری که الان در سیوند معمول است، نوشته بودم و خدمت سرکار می فرستم.اگر عرض کنم در سر تحقیق این چند جزوه تقریبا یک سال بنده زحمت کشیده ام ،باور بفرمائید.چرا که این گونه معلومات را از ایران بدست آوردن زور هفت زنجیر فیل می خواهد. هرکس [دیگر] خواسته بود نمی دادم ولی محض اخلاص و ارادت به جنابعالی که طالب علم و معلومات هستید و قدر این چیزها را خوب می دانید شش جزوه نوشته تقدیم کردم.بازهم اگر بخواهید تدریجا می فرستم .همچنین هر چه از سایر لغات ایران به دست آوردم و ترتیب [ تصحیح و تعلیق] کرده، نوشته ام ، اگر بخواهید یک نسخه هم از آن بفرستم، زیرا که در ایران تاکنون به جهت قواعد کتابت [شیوه های تصحیح و بررسی] و انشاءچیزی ننوشته اند.بالجمله درین تحقیقات، یعنی در لغات متروکه قدیم فارسی با چند نفر دراسلامبول وایران اقدامات و مساعی مرفوره داریم.اگر سرکار بخواهید، شریک و آبونه شوید، دو پوند باید آعانه و آبونه مان لطف بفرمائید، والا اختیار با خودتان است. خداوند می داند این همان پول پست و زحمت کاغذ به هر طرف نوشتن و معلومات خواستن است.»[ ۱۷]

این عبارت طولانی را به نشان دغدغه های روحی و آقاخان و میرزا حبیب، آوردم . در مسیرکار طاقت فرسا و پرهزینه ی تهیه،تصحیح وحواشی نگاری و نشرآثار متعدد فارسی، اینان متوجه ضرورت مطالعات زبان شناسی و روشنگری متون پراستعاره و تالیف فرهنگ نامه  فارسی و سایر زبان و گویش های ایرانی شده بودند. تدوین و ویرایش نهایی متن «سرگذشت حاجی بابا»، ژرفا و گستره دانش ادبی این جمع دگراندیش را ثبت تاریخ کرد. در این برهه میرزا حبیب سالهای سالخوردگی و بیماری منجر به مرگ چند ی بعد از این مکاتبات،را می گذراند و ضمن یاری و هدایت این دو دوست مشتاق و جویای کرمانی اش، اساس  و تکمیل کارهای ناقص مانده اش را به آنها واگذارده بود. می دانیم که براون کوشید تا بر مبنای جزوه های ارسالی اینان، مقاله‌ای برای نشریه‌ی «انجمن سلطنتی آسیایی» انگلیس بنویسد، که به دلایلی به انجام نرسید. بعد از تاخیری سه ساله، این کلمان هوار، کنسول فرانسه در استانبول، ایران‌شناس و مدرس زبان های شرقی  فرانسوی بود متنی که برای براون درباره ی «لهجه ی سیوند»، فرستاده بودند، ترجمه و با اصلاحاتی در نشریه آسیایی منتشر کرد. هردوی نسخه هایی که در دسترس براون و هوار بود، از نسخه ی اصلی خطی موجود در کتابخانه ی میرزا حبیب، توسط روحی و آقاخان استنساخ شده بود. می دانیم که در همین برهه ی بده بستان این محفل سه گانه بود که میرزا حبیب از روحی خواسته بود کار جدی درباره ی زبان و گویش ها ایرانی را در دستور کارش قرار دهد. شیخ احمد هم به برادرش محمود افضل الملک که قصد سفر از کرمان به هند و سپس استانبول داشت، سفارش آثار و نسخه های متعددی در این حوزه داد. خود شیخ احمد در نامه ای به براون این نوید را داد،که با علاقه مندی و زحمت در پی پژوهش در این حوزه است.افضل الملک در نوامبر ۱۸۹۳ با گنجینه ی گرانبهایی در این حوزه به استانبول رسید. اسفا که عمله ی استبداد و تفتیش کمتر از سه سال بعد  این اندیش ورزان پاک نهاد و ایران مدار را از ما گرفتند و ایران معاصر را از آفرینش و تکمیل میراثی فرهنگ ساز محروم کردند.

براون خود یک سالی پیش از مرگ این دو آزاده تجددخواه ،با یادآفرینی از این مکاتبات ،  در سخن خصوصی با دانشجویان خود،عنوان کرد که بخشی از دانش ادبی فارسی خود را وام دار « گروهی برجسته از ایرانیان فاضل و با فرهنگ ساکن استانبول» است، همچنان « علنا نیز تصریح کرد که صرف وجود این افراد و ماهیت دوگانه ی کار آنها[ دینی و ادبی] ،نافی این ادعای نادرست است که در ایران معاصر خبری از فعالیت ادبی و حیات فکری و فرهنگی نیست.» [۱۸]

برغم وقفه های در کار و علاقه مندی های براون در حوزه‌ی زبان و ادبیات فارسی، چنان که خود اقرار کرده و شرح حال نویس دانشورو باریک بینش نوشته بخش مهمی از «ریشه و بذرفکر تحریر و نگارش تاریخ ادبیات ایران» را آن دوستان تبعیدی استانبول درذهن و مغز او کاشتند و مطالعه و نوشتن جدی و پیگیر در تحقیقات مفصل آغازین براون در حوزه زبان و لهجه ها و آثار منظوم و نثر فارسی  را بیش از هرکس وامدار آنان است. به دلایلی که جای دیگر نوشته ام مکاتبات براون با این تبعیدیان در دسامبر ۱۸۹۳ به پایان رسید. گرنی که برای نوشتن کارنامه و زندگی براون بیش از هر کس دیگری پیگیرو دانشورانه همه ی اسناد و یاداشت های براون را کاویده، درداوری رابطه ی براون با محفل سه نفره ی استانبول، در عبارتی قابل تامل می نویسد: «براون قبلا هرگز با چنین گروه مستعد و سرشار از قریحه ای از ایرانیان با علایق و دغدغه های عمیق ادبی، پژوهشی و خلاق برخورد نکرده بود.حتی در خلال سالهایی که در ایران به سر برد.در آن سال ها وی یک بار پسران وصال شیرازی را دیده بود، و فلاسفه ای که در تهران با آنان دیدار کرده بود، صحبتی درباره ی ادبیات با وی نداشتند.[ ودغدغه اشان امور مذهبی و فقهی بود.] …براون می توانست خیلی چیزها را از میرزا آقاخان و شیخ احمد فراگیرد….»[۱۹]

 

توجه به فرهنگ عامه و زبان و گویش های ایرانی و کلمان هوآر

کلمان امبو آوار (هوار)  Clement imbaut   Huart‎ (۱۸۵۴- ۱۹۲۶) دیپلمات و شرق‌شناس نامدارفرانسوی، مسلط به سه زبان عربی، فارسی و ترکی، مدرس زبان عربی و فارسی در مدرسه‌ی زبان های زنده ی شرقی پاریس، قریب بیست سال در فاصله سالهای ۱۸۷۵ تا ۱۸۹۸م. در سفارت استانبول فرانسه با سمت مترجمی و خدمات کنسولی مشغول بود. آثار پرشمار، متنوع و قابل تاملی درباره زبان و ادبیات فارسی، دستور زبان فارسی، گویش‌های ایرانی، و تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی از او به جا مانده است. پایان‌نامه‌ی (نوامبر ۱۸۷۴) او با عنوان «انیس العشاق، درتعبیرات مجازی در توصیف زیبایی، اثر شرف الدین رامی، ترجمه از زبان فارسی با حواشی»، نخستین رساله درباره ادبیات فارسی، پیشگام سنت نوشتن این گونه پایان نامه ها درآن آموزشکده، شایسته ذکر است.این رساله، نخستین بار به همراه «عجایب المخلوقات زکریا قزوینی» درهند منتشر شد. عباس اقبال آشتیانی هم در سال ۱۳۲۵ش، آن را  ضمیمه مجله یادگار به چاپ رساند.میرزا حبیب ، آقاخان را  حدود سال ۱۸۹۳ به هوار معرفی کرد. بده بستان میان این دو موجب آفرینش و تاثیر دو سویه‌ی آنها شد. هوار عربی‌دان، قصد تکمیل زبان و ادبیات فارسی داشت و آقاخان هم درمسیرتکمیل زبان فرانسه و پیگیر جستجوی منابع فرانسوی برای نوشتن تاریخ ایران باستان بود.هوار به واسطه ی دوستی با براون،هم از اهمیت و گستره ی دانش آقاخان مطلع شده بود. در حوزه تاریخ ایران و نسبت و تاثیر آثار آقاخان و هواراز یکدیگر، جای دیگر خواهم نوشت.

علاقه مشترک هوار با روحی، میرزا حبیب ، براون و آقاخان، علاوه بر مطالعات بابی [۲۰]، درباره ی زبان و لهجه و گویش‌های محلی ایرانی،مورد دیگری بود که اینان را به هم نزدیک کرد. هوار در حاصل این مطالعات، چند نوشته منتشر نمود. [۲۱]

مطالعات و نوشته های هوار در حوزه ی هنر خطاطی و خوشنویسی، مینیاتور و نقاشی، هم به میزانی ازعلاقه مندی های میرزا حبیب و روحی و آقاخان متاثر بود. می دانیم آقاخان به نقاشی و خوشنویسی اشتیاق و تبحرداشت.

 

——————————-

یاداشت ها:

۱-محمود افضل الملک،شرح حال میرزا آقاخان کرمانی درمقدمه ی « هشت بهشت». میرزا یحیی دولت آبادی که در مکاتبه منظم با آقاخان بود، مشابه همین عبارات، را در«حیات یحیی»، جلد اول، (ص ۱۵۹)، نوشته است.

۲- حسن کامشاد  به درستی می نویسد، برگردان میرزا حبیب از « سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»، بیش از یک ترجمه،حاصل گفت و شنود او با دیگر تبعیدیانی چون آقاخان و روحی و پژواک نقد و نکوهش آنها ازاوضاع نابسامان ایران عصر قاجاراست:

«میرزا حبیب تبعید شده با دیگر تبعیدی ها در استانبول می نشستند و راجع به اوضاع و احوال مملکت صحبت می‌کردند. طبعا مقداری بغض و کینه و دلخوری از اوضاع مملکت داشتند، میرزا حبیب همه اینها را در ترجمه حاجی بابا انعکاس داده است.» (گفت و گو با حسن کامشاد ، ترجمه پس از بازنشستگی»، سیروس علی نژاد.)

برغم نوشته و ادعاهای متکثر از ترجمه های متعدد کتاب موریه، به نظر می رسد که حداقل در تمام سه یا چهار برگردان ادعایی از اعتمادالسلطنه تا دیگران در سده‌ی نوزدهم، همه به متن کامل و یا جزوه هایی از این برگردان دگراندیشان حوزه ی استانبول دسترسی داشته و با جرح و تعدیل هایی نه چندان درخشان، به نام خود دعوی ترجمه کرده اند. امری که باید با بررسی دقیق تطبیقی این نسخ ها روشن تر شود.درآستانه و برهه ی مشروطه، نسخه هایی از برگردان فارسی کتاب موریه به خط شیخ احمد روحی که در دسترس کسانش در کرمان بود،تکثیر و به عنوان یک اثر نوین نوشته ی یک همشهری اشان دست به دست می‌چرخید. کلنل فیلات کوشش‌گر نخستین چاپ این اثر در هند، در پیشگفتار خود، به این امر توجه داده است. می‌دانیم این نسخه چنان که آقاخان در نامه اش به شوهر خواهرش نوشت، توسط آقاخان و روحی به کرمان فرستاده شده بود. سرگرد فیلات ‏[Major D. C. Phillot] در مقدمه‌ی انگلیسی کتاب، ضمن‏ انتشار عکس شیخ احمد در صفحه‌ی اول نوشت: «حاجی شیخ احمد کرمانی فقیه فرزند ملا محمدجعفر پیشنماز است. داستان زندگی وی ‏ساده اما غم‏انگیز است. او به آیین بابیه تعلق داشت. پس از تحصیل زبان‏ عربی در کرمان به اصفهان نقل ‏مکان کرده و در آنجا به میرزا آقا خان ‏کرمانی که وی نیز از همان آیین بود، پیوست.»

۳- محمود افضل الملک که زمان هجوم عمله‌ی ضبطیه‌ی استانبول به منازل میرزا آقاخان و شیخ احمد روحی، در صحنه حاضر بوده می نویسد، مامورین درب خانه را شکستند و همه نوشتجات آنها را جمع کرده و با خودشان بردند. (مقدمه ی هشت بهشت، ،ص یا.) به ماخذ همین نوشته درمی یابیم که این اوراق و اسناد،را به دربارعثمانی برده تا رد و نشانی از همدستی آنان با ارامنه معترض وتوطئه علیه حکومت بیابند. علاء الملک سفیر ایران در استانبول درترغیب دولتمردان عثمانی برای دستگیری آنان،چنان که در کتابم درباره ی ازلیان آورده ام، آقاخان و روحی و خبیرالملک را به همدستی با ارامنه‌ی مخالف و دسیسه علیه امپراتوری متهم کرده بودند.

۴- افشار، ایرج.«سواد و بیاض، مجموعه مقالات»،صص١۶٨-۱۷۳.

۵- بدست آوردن این نسخه هم خود داستانی مفصل دارد. صرفا بگویم که این متن از نسخه ی کتابخانه شخصی زنده یاد مجتبی مینوی تهیه شده است. می دانیم که مینوی برای یافتن آثار دگراندیشان تبعیدی و مهاجر ایرانی آستانه و عصر مشروطه، به ویژه میرزا اقاخان و میرزا حبیب در کتابخانه های استانبول، زحمت بسیار داشته است. زنده یاد پوری سلطانی قریب دو دهه پیش برای تهیه عکسی از این نسخه به من یاری رساند. سپاسگزار هردوی این بزرگانم.

۶- نوشته از اختر شماره ۱۸ مورخ ۹ صفر ۱۳۰۳ آغاز و تا پنجاه شماره بعد ادامه یافت.

۷-  برغم نقد این ناراستی و انتحال کرمانشاهی، نگارنده در« تاملی بر روزنامه‌ی اختر استانبول» و هم در کتاب «نهضت مشروطه و نقش تقی زاده»، از نوآوری ها و کارنامه‌ی پیشرو دکتر کرمانشاهی در رواج علوم پزشکی نوین، قدردانی و یادآفرینی کرده ام.

۸- در کتاب «نامه‌های تبعید میرزا آقاخان کرمانی» (ص۱۷۳)، به کوشش هما ناطق و محمد فیروز، اشعاری از ابونصر شیبانی به خطا درزمره ی «اشعار میرزا آقاخان کرمانی، جوف اخبار قانون با امضای ابونصر» ثبت شده است. قابل تامل اینکه ناطق خود مجموعه‌ی روزنامه قانون را سالها پیشتر، با مقدمه ی مفصلی، منتشر کرده بود.، اما گویا متوجه این امر نشده است اول اینکه ،در برگ های( ۱۲۹ و ۱۳۰ ) اسناد ملکم در کتابخانه ملی پاریس بخشی از قصیده‌ی طولانی «دادیه» سروده‌ی فتح الله خان (ابونصر) شیبانی که ناطق نقل کرده، به خط شیخ احمد روحی است. و مهم تر اینکه خود آقاخان (برگ های ۱۰۱ و ۱۰۲همین اسناد )،در میان مطالبی که برای نشر در روزنامه قانون فرستاده، رسا و قابل فهم، رد و نشان به جا گذاشته که این سروده‌ی «مرحوم فتح الله خان شیبانی» است: به خط آقاخان می‌خوانیم: «یکی از کسان مرحوم فتح الله خان شیبانی می‌نویسد: شب گذشته ابونصر را در نشاء رویا مشاهده نمودم.مرا گفت به روزنامه قانون از قول من تهنیت و تبریک بسیار بفرست….اشعاری چند در عالم رویا دایر بر تمجید قانون فرو خواند …بعد از آن خواهش کرد که اشعار داد[یه] مرا در روزنامه قانون درج و یاد و روح مرا شاد بفرمائید.»

۹-غنی،قاسم. «فتح الله خان شیبانی »، مجله آینده، سال سوم، ش ۱، ص ۳۰.

۱۰- شیبانی در ابیاتی ازقصیده‌ی «ملک پریشان»، که واژگان معترض وضع موجودش را آقاخان در برخی عبارت‌های آثار متاخرش به ویژه« صد خطابه»، بهره گرفته، چنین سروده :

یار پریشـان و زلـف یـار پـریــشـان شـهـر پـریـشـان و شهریـار پریشـان؛

روز پریشانـتـر از شب و شـب از روز گوئی گشتـه است روزگار پـریـشـان.

خاطـر مـجـمـوع کــافـیـان در شـاه هست تـو گوئی چـو زلف یار پریشان؛

کـار زمانه چو گشت درهـم و بـرهـم مـردم کـارنــد گـاه کـار پـریـشـان.

کار خـلایق بـه اضطـرار کشیـده است مـانـده دل جملـه ز اضطـرار پریشان؛

بخت پریشـان اگر نگشـت چـرا گشت شـاه نـشسـتـه بـه تـخـت یار پریشان.

مـرد خـردمـنـد گِـرد کــار نـگـردد کـار چـو گـردد ز کـردگـار پـریشان؛

سایـه شـاه ار بـه جـمـع کار نکوشـد کـار بـمـانـد بـدیـن قـرار پـریـشان. »

۱۱- به نوشته‌ی خود براون اولین نامه ی ارسالی روحی و آقاخان، در هفتم اکتبر ۱۸۹۰ دریافت کرد. آخرین نامه هم تاریخ سوم ژانویه ۱۸۹۴ دارد.

۱۲-محمد طاهر مدیر اختر، قریب دوسالی به واسطه‌ی درخواست اشتراک روزنامه و مکاتبات براون که به آدرس روزنامه می رسید، از رابطه ی براون با روحی و آقاخان و چندی بعد میرزا حبیب؛ آگاه شده بود. در دو نامه اش به براون  با لحن و ادبیاتی منفی آنها را معرفی می کند. براون هم در انتخاب میان آنان، این سه فاضل تجددخواه را برگزید و در حالی که مکاتبه‌ی منظمی با دوستان تازه اش آغاز کرد، به مکاتبات دو ساله خود با مدیراختر پایان داد. (گرنی، جان. «میرزا آقاخان کرمانی،شیخ احمد روحی و ادوارد براون»، ترجمه حسینعلی نوذری، کلک شماره ۹۴، دی‏ماه ۱۳۷۶ش، صص۱۶۵-۶۶.)

  1. ۱۳. Edward G. Browne. “The Cataloque and Description of 27 Babi” Mss,I R A S ,Vol . XXlV, (1892) , pp. 433-499 and 637-71.

براون در این جزوه ی توصیفی در زندگی نامه ی «۲۷ تن از بابیان» که به سال ۱۸۹۳م ــ دو سالی پس از آغاز مکاتبات میان او و شیخ احمد ــ به زبان انگلیسی منتشر کرد، در شرح‏ حال شیخ احمد که او را با نام مستعار «شیخ A» معرفی می‏کند، می نویسد: او «یک ازلی دانشمند ساکن قسطنطنیه که در تماس مستقیم و دائم با صبح‏ ازل بوده و می‏توان گفت معتمد اوست و من دلایل خوبی بر دانش و صداقتش در اختیار دارم.»

۱۴- گرنی ، جان . «میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و ادوارد براون»، همان، ص ۱۷۵.

۱۵- John Gurney.E.G. Browne and the Iranian Community in Istanbul.In The Zarcone et.Fariba Zarinebaf,Les Iranien D Istanbul,Institut Francais en Iran,Tehran,1993,p.153.

۱۶- قزوینی، محمد. «وفیات معاصرین- شیخ احمد روحی کرمانی»، یادگار، سال سوم، شماره دهم، خرداد ۱۳۲۶ش، صص ۱۷-۲۱.

۱۷- نامه ی شیخ احمد روحی به ادوارد براون، مورخ ۲۲ محرم ۱۳۰۹ق/۲۸ اوت ۱۸۹۱م.

۱۸- Journal of the Royal Asiatic Society,vol.27,1895,P.774.

به نقل از جان گرنی، همانجا ، ص ۱۷۴.

۱۹- گرنی ، همانجا، ص ۱۷۵.

۲۰-هوارچندی پس از اقامت آقاخان در استانبول (از۱۸۸۷)، با علاقه و تمرکز خاصی به مطالعات بابی، چند نوشته و نقد در این حوزه تالیف کرد: «یاداشت‌هایی در باره‌ی سه اثر بابی»،[ ‘‘Notes sur trois ouvrages babis’’,J.A. 1887, t. 7, pp. 133-144]  ،«مذهب باب، تحقیقی درباره ی تجدد مذهبی در ایران قرن نوزدهم»

[ ‘‘La religion de Bab, essai de réforme de l’islamismeen Perse au XIXe Siècle’’,Revue de l’Histoire des Religions (RHR ), 1888, t. 18, 3, pp. 279-296. ] « بابیگری و بهائیگری  در اثر براون: مواد لازم برای مطالعات مذهب بابی»

[ ‘‘Le Babisme et le béhaisme, d’après l’ouvrage de Browne, Materials for the Study of Babi Religion (1918)’’,Journal des Savants (J.S.), 1918, pp. 312-320. ] مهمترین نوشته ی او درباره ی بابیه ،با عنوان « مذهب باب ،تجدد ایرانی قرن نوزدهم»

[  La Religion de Bab, réformateur persan du XIX e Siecle, Paris 1889.] ، سه سالی پس از مرگ آقاخان منتشر شد .حضور محسوس داده‌های آقاخان و روحی در «هشت بهشت»،  در این رساله نشان می دهد که اصلی‌ترین منبع و برخی از مهم ترین زاویه‌ی دید هوار در این حوزه، در مباحثه و بهره‌وری از منابع این دگراندیشان در سالهای بده بستان و تدریس دو سویه فارسی و فرانسوی و بحث بر سر داده های «هشت بهشت»، برگرفته شده است. در تحقیق خواندنی هوار «بررسی منابع ایرانی حروفیه» (۱۹۰۹م)[Textes persans relatifs à la secte des Houroufis ,London 1909. ] نیز رد و نشان فهم آقاخان هویداست.

۲۱-هوار درگویش‌های ایرانی چند اثر به شرح زیر منتشر نمود: «یاداشتی درباره ی گویش دری زرتشتیان یزد»

‘Notes sur le prétendu dialecte déri des parsis de Yazd’’,J.A., 1888, t. 11, p. 298-302 .

«گویش ایرانی سیوند» (‘‘Le dialecte persan de Sîwand’’,Ibid, 1893, t. 1, pp. 241-265. ) ، «زبان دری در عهد تیمور»

‘‘Le déri au temps de Timour’’, Zeitschrift der Deutschen Morgenlândischen Gesellschaft (ZDMG ), 1898, t. 52, p. 196.

«گویش‌های کردی، زبان‌ها و گویش‌های شمالی ایران»

‘‘Dialectes kurdes, les langues et les dialectes du nord de la Perse’’,in Jacques de Morgan, Mission scientifique en Perse, Paris 1904, t. 5, 1 ère partie.

هوار چند سال پس از مرگ آقاخان و میرزا حبیب، در تصدی کرسی استادی زبان فارسی در«مدرسه زبان‌های زنده‌ی شرقی» فرانسه، جزوه‌ای درمقدمات دستور زبان فارسی و عروض و نمونه‌های ترسلی و گزیده‌ای از امثال و حکم فارسی (۱۸۹۹)، تالیف کرد. اثری که یادآور دروس آقاخان و مباحثات اوبا میرزا حبیب وروحی و آقاخان دراستانبول آن سالها بود.

Grammaire élémentaire de la langue persane, suivie d’un petit traité de prosodie, de dialogues, de modèles de lettres, et d’un choix de proverbes, Paris 1890.

 

به نقل از «آوای تبعید» شماره ۲۵