مهدی استعدادی شاد؛ جمعبندیای از آفرینشهای ادبی در تبعید
مهدی استعدادی شاد؛
جمعبندیای از آفرینشهای ادبی در تبعید
از این پس هیچ همایشی در مورد ادبیات فارسی تبعیدی با بیش از چهار دهه عمر، کامل نخواهد بود. اگر که نگاهی به «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید» نکند که زندهیاد ملیحه تیرهگل از ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۲ به دست داده است. البته همانطور که خودش در جاهایی میگوید، این «روایت» با “مقدمهای بر:ادبیات فارسی در تبعید (۱۳۵۷- ۱۳۷۵)” تکمیل میشود که پیشتر انتشار داده بود.
به سیاق گلچینی از گلستان، نگاهی میاندازم به “جمعبندی آفرینشهای ادبی در تبعید” که از صفحۀ ۳۹۰ به بعد در جلد یازدهم این بررسی چهارده جلدی او یعنی “روایتی…” آمده است.
او در این “جمعبندی” از تشخیص اوضاع میآغازد که عملکرد رژیم اسلامی در دهۀ نخست (دهۀ شصت) یعنی در دوران انقلاب و جنگ، مؤثرترین عامل از میان «مجموعۀ مناسبات سیاسی و رویدادها» بر درک و دریافتِ اهل قلم در تبعید بوده است. گرچه سلسله رخدادهایی نظیر قتلهای زنجیرهای، سرکوب جنبش دانشجویی در مرحلههای مختلف و اعتصابات کارگری و اعتراضات زنان و… همواره حساسیت نویسندگان و شاعران را نسبت به آسیبهای اجتماعی زنده نگه داشته است. او تاکید دارد که “صدای چیره، عمدتاً پژواک دردی است که از دوران انقلاب و سالهای خونین دهۀ ۱۳۶۰ هنوز در گوش و هوش آفرینشهای تبعیدی تاب میخورد.”
زندهیاد تیرهگل سپس در دورۀ تامل بر ادبیات تبعیدیان نیاز به رویکردهای زیباییشناسی و تأویل متن را به شیوۀ سنجش روانشناختی و جامعهشناسی افزوده میبیند که در کار بررسی تاریخی شدهاند.
تیرهگل در این بررسی تاریخی و تأمل بر تولیدات، ذهن عمومی نویسندگان تبعیدی را در حال تحول دیده است. ذهنیتی که «آموخت که بازنگری به آموزههای توارثی برای یافتن کانون “بیخویشتنی”ی ما نخستین گام نزدیکی به “خویشتن” است؛ آموخت که روی پاهای “خود” ایستادن چه توانفرسا اما چه شیرین است… باید از رهگذر مسئولیت فردی به مسئولیت جمعی برسد؛ باید هم “خود” را ببیند و هم “دیگری” را بفهمد.”
در هر حالت، نگاه تیرهگل سعی در فراگیر دیدن دارد و توجه به جزییاتی که مثل آمدوشد نسلهای مختلف در زیر سقف ادبیات تبعید پیامدهای خود را داشته است. همچنین از فرهنگورزی درگوشه و کنار این سیاره میگوید که ایرانی تبعیدی هرجا که جماعت چندنفرهای را تشکیل داده، با جلسات و سمینارها و همایشها سعی در پژواکبخشی به فاشگوییهای ادبی خود در مورد تراژدی معاصر ایران کرده و جهانیان را در حد امکان از بیداد رفته بر وطن خود آگاه ساخته است.
در بررسی روند شکلیابی ادبیات تبعیدی به فارسی، تیرهگل هر بار موضوع را با مثال زدن و اشاره به آثار تولید شده واضحتر میسازد. تا این که سرانجام به این نتیجه برسد: “این است که در یک نگاه سراسری میبینیم، آفرینش ادبیی تبعیدی خزانهدار زیباییهایی است با لایهها و خیزگاههای متفاوت…”
آنگاه چنین نتیجهگیری میکند که: “پیکرهی آفرینشهای ادبی در تبعید نمایۀ هنرمندانۀ بازاندیشی به فرهنگ موروثی و تاثیر عناصر زیانبار آن بر فرهنگ معاصرایران نیز هست…”
تیرهگل در انتهای جمعبندی خود و پس از قدردانی از ناشران که با تلاش خود امکان انتقال پیام آثار ادبی و شرایط تماس با مخاطبان را فراهم کردهاند، سخن را با تأسف به پایان میبرد. زیرا امیدی به تداوم یافتن آفرینش ادبی تبعیدیان ندارد. معتقد است نویسندگان نسلهای بعدی به سمت استفاده از زبانهای دیگر خواهند رفت و الزاماً حرفهای خود را به فارسی نخواهند نوشت.
منتها نگارنده با ارزیابی آخر وی آنچنان توافق ندارد. زیرا در چهار دهه این تولید ادبیات تبعید از پا نیایستاده است و این زمانه و میزان تولید کمی نبوده است. در ضمن به ضرس قاطع نمیتوان گفت که بزودی پایان خواهد گرفت. چون با استمرار رژیم حاکم، موج بیرون آمدن از ایران ادامه خواهد داشت و تعدادی همواره از منظر تبعیدی بودن به تولید ادبیات اقدام خواهند کرد.
به نقل از «آوای تبعید» شماره ۲۵