ابراهیم محجوبی؛ زبان و توتالیتاریسم
ابراهیم محجوبی؛
زبان و توتالیتاریسم
آن گاه که زبان هم قربانی می شود و هم مجرم، زبان پدیده شگفتی است. گرچه خود محصول جامعه انسانی است، اما بدون آن، جامعه انسانی نیز به تمامی قابل تصور نیست! یکی از جلوه های شگفتی زبان، آن است که به تیغ دولبه می ماند: هم وسیله ابراز و انتقال هر آن چیزی است که نشان از مهر و زیبائی دارد و هم قادر است بیانگر احساس ها و اندیشه های کین آمیز و پلید باشد. این خصلت و نقش دوگانه، مرا به یاد داستانی در کتاب درسی دبستان می اندازد: صاحبخانه ای، یک روز از آشپز خویش می خواهد بهترین خوراک را برایش بپزد. آشپز، خوراکی از زبان تهیه می کند. روزی دیگر، ارباب از آشپز می خواهد بدترین غذا را برایش آماده کند. آشپز، این بار نیز خوراک زبان می پزد. وقتی ارباب با تعجب از آشپز می پرسد که چگونه زبان می تواند هم بهترین و هم بدترین خوراکی ها باشد، آشپز پاسخ می دهد که با زبان هم می توان حرف های نیکو زد و هم سخن های زشت. پس، زبان، بهترین و بدترین چیزهاست. جالب است بگویم که عنوان آن متن درسی نیز “بهترین و بدترین چیزها” بود.
با قیاس و مثال بالا می توان گفت، هر نظام سیاسی-اجتماعی نیز زبان را به دو صورت به خدمت می گیرد: نظام دمکراتیک و انسان محور، زبان رایج کشور را به وسیله تفاهم، همرائی و تقویت مناسبات انسانی تبدیل می کند؛ و نظام مبتنی بر قهر و سرکوب، می کوشد آن را چون ابزار تخدیر و تحمیق شهروندان و در نهایت برای تقویت سلطه خود به کار گیرد. در این راستا و بر چنین بافتاری، نظام های تمامیت گرا میل و اصرار ویژه ای دارند تا زبان را به “تسخیر” درآورده و از این راه در نهایت قدرت تشخیص مردم را دستکاری و اراده آزاد آنان را در اختیار خویش بگیرند. این پدیده در همه رژیم های توتالیتر تاریخ، از نظام های کمونیستی گرفته تا فاشیسم و نازیسم و نیز حکومت های دینی به اشکال و ابعاد گوناگون قابل مشاهده است.
بر پایه مشاهدات تاریخی، از میان نظام های یاد شده، دستگاه حکمروائی نازی ها در آلمان، در مصادره زبان و تبدیل آن به ابزار سلطه، بیش از دیگر همگنان خود توانائی، ابتکار و پشتکار نشان داده است. طوری که در امر “دمونتاژ” زبان به شیوه های سیستماتیک متوسل شده و در نهایت نقشی آشکارا دوگانه بر آن تحمیل کرده بود: هم نقش قربانی و هم نقش مجرم. و این، بدترین و پلیدترین شکل سوء استفاده از زبان است. گرچه رژیم هیتلری در این برنامه، آگاهانه و تا حد زیادی با موفقیت زبان را به خدمت تبهکاری هایش در آورده بود، اما در همان زمان و در اوج اجرای آن سیاست مهیب، بودند کسانی که این روند نامبارک و سخت زیان بخش را با دیدگان باز و گوش های تیز و حساس دنبال کرده و روی نقش ویرانگر آن اندیشه می کردند. نماینده برجسته این گونه افراد، زبان شناس، ادب شناس و سیاستورز یهودی با نام ” ویکتور کلِمپِرِر ” Victor Klemperer (۱۸۸۱ – ۱۹۶۰) بود. او، خود از قربانیان یهودی ستیزی نازی ها بود. کما اینکه، کرسی استادی دانشگاه را از وی گرفته و او را به کار بدنی شاقّ در یک کارگاه بسته بندی چای واداشته بودند. به رغم این زندگی هولناک، کلمپرر آنچه را که بر زبان آلمانی می رفت، با دقت علمی و وسواس یک پزوهشگر مسئول، در یادداشت های مخفی روزانه اش ثبت می کرد. کاری که در صورت افشا، می توانست او را راهی اردوگاه های مرگ کند. ولی زبان شناس یهودی هرگز از ادامه کار سترگش باز نماند. هنگامی که حکومت ترور و وحشت در سال ۱۹۴۵ فروریخت، کلمپرر نیک بختی زنده ماندن را داشت و توانست یادداشت های گران بهای خود را به افکار عمومی عرضه بدارد. در سال ۱۹۴۷، آن نوشته ها به صورت کتابی با عنوان ” زبانِ رایش سوم ” منتشر و مورد استقبال وسیع واقع شد. نویسنده نکته سنج، عنوان کتاب را آگاهانه و در تمثیل به مخفف سازی های بیمارگونه نازی ها، LTI برگزیده بود که مخفف این واژه هاست: Lingua Tertii Imperii ( زبان رایش سوم ). این کتاب، نه تنها گزارشی علمی-پژوهشی بلکه یک سند معتبر سیاسی و نیز مرجعی برای پژوهش های زبان شناسانه و جامعه شناسانه است.
نویسنده، جا به جا از دل شعارها و روش های پروپاگاند حکومتی، تغییرات مسخ گونه زبان فاخر خود را بیرون می کشد و از طریق آن، جوهر و ماهیت رزیم هیتلری را – که خود با واژه ای ابداعی آن را Hitlerei یا هیتلرگری یا هیتلربازی می نامید – بیرون می ریزد. او از عهده این کار به خوبی برمیآید، زیرا به نقش و جایگاه زبان اگاهی عمیق دارد. چنانکه می نویسد “هیچ چیز به اندازه زبان ما را به روحیات یک ملت نزدیک نمی کند.”و چون آن همه بیداد رفته بر زبان را می بیند، به نکته های جالب و درخشان اشاره می کند: “هر زبانی که مجاز باشد آزادانه بزید، معمولاً به همه نیازهای بشری پاسخ می دهد؛ به خدمت خرد و احساس در می آید؛ هم نقش خطاب را ایفا می کند و هم وسیله گفتگو ست؛ هم در خدمت گفتگوی درونی انسان هاست و هم به کار عبادت، درخواست، فرمان دادن و افسون کردن می آید. زبان رایش سوم، فقط در خدمت افسون کردن است. “همچنین، کلمپرر با تعمق در دگرگونی های صوری و معنایی واژه ها در تبلیغات نازی ها، به نتایجی از این دست می رسد: “…این پوسترهای قهرمان نمایانه رقت انگیزند. چرا که تنها یکنواخت ترین بخش های زبان یکنواخت رایش سوم را به گرافیک تبدیل می کنند بی آنکه کمترین غنا را به آن ببخشند.”
ویکتور کلمپرر با تکیه بر دانش زبانشناسی خود و با تعقیب روزمره تبلیغات گوش کر کن نازی ها، در کتابش دست به واژه سازی های جالب نیز زده است. او این واژه ها را عموماً در پیوند با درونمایه تبلیغات رژیم نازی و با هدف تلاش برای توضیح جوهر آن تبلیغات پدید آورده و در جاهای مختلف به تناسب موضوع از آنها استفاده کرده است. برخی از آن واژه ها امروزه کاربرد عمومی یافته و آشنایی با آنها و تدقیق در آنها برای گویشگران زبان آلمانی بی شک سرشار از لطف و آموزش است. به عنوان مثال، او واژه Selbstvergottung به معنای “خویشتن را خدا پنداشتن” در بیان و توضیح روحیه و روانشناسی سرکردگان نازیسم آورده است. کسانی که در حرف و عمل، خود و جهان بینی خود را بالاترین، دست نیافتی برای دیگر انسان ها و ملت ها و در یک کلام خداگونه می پنداشتند. همچنین واژه Vermassung که نویسنده به طور مکرر در کتاب میآورد، یکی از جالب ترین و رساترین کلمات در بیان “توده ای کردن همه شئون اجتماعی” است. همان عملی که می کوشد کل زندگی اجتماعی و جلوه های عینی و ذهنی آن را به سطح توده های میانمایه و فرومایه جامعه فروکاهد. شایان توجه است که کلمپرر این خصیصه توده گرائی مبتذل را منحصر به نازیسم نمی بیند بلکه معتقد است مارکسیسم نیز چنان روش و منشی را دنبال می کند. و این در حالی است که او خود، از نظر موضع گیری ها و اندیشگی سیاسی، گرایش های آشکار سوسیالیستی داشت.
کوتاه سخن، می توان گفت که کتاب محتشم و مفید “زبان رایش سوم”، یک کتاب آموزشی ارزنده در زمینه شناخت پدیده توتالیتاریسم است. شاید هم به همین جهت بوده که از یادداشت های روزانه نویسنده، یعنی همان چیزی که پایه و مایه کتاب LTI است، یک فیلم مستند نیز ساخته شده است. زیرا، آنچه زبانشناس آلمانی از خود به یادگار گذاشته، در محتوای خود، خواننده را با ظریف ترین و پر معناترین جنبه های یک رژیم توتالیتر آشنا می کند. جنبه هائی زنده وموثر در زندگی روزانه جامعه. شاید به همین خاطر بتوان حکم کرد که کتاب کلمپرر درسنامه ای است برای دو گروه بزرگ انسانی: نخست، کسانی که در رژیم های توتالیتر زیسته اما جوهر و رسالت واقعی آنها را به خوبی درنیافته اند. و دیگر، افرادی که کم ترین تصور و آگاهی از یک نظام تمامیت گرا – که همواره در هر زمان و در هر سرزمینی ممکن است پدید آید – ندارند. در همین ارتباط، به عنوان مثال، کتاب یاد شده می تواند برای خوانندگان و روشنفکران ایرانی که چهل و اندی سال در زیر سلطه یک رژیم توتالیتر دینی زیسته اند و می زیند، منبع آموزش های جدی باشد. زیرا کسی که حکومت دینی حاکم بر ایران را می شناسد، از روز نخست موجودیت آن، همواره دستکاری و سلاخی فزاینده زبان از سوی رژیم را تجربه کرده است. از جمله: دمیدن روح دینی به زبان گفتاری و نوشتاری و نیز ترویج پدیده غریب و نامانوسی که اهل اندیشه آن را به درستی “اسلامی نویسی” یا ” زبان آخوندی ” نامیده اند. از این رو، با اطمینان می گویم، یک خواننده ایرانی با مطالعه کتاب LTI از یافتن و دیدن انبوه توازی ها و تشابه های جالب میان زبان رایش سوم و زبان رژیم آخوندی بی تردید شگفت زده خواهد شد. گرچه می دانم بهره بردن ژرف از کتاب کلمپرر برای آشنایان به زبان آلمانی بیشتر از آنانی ممکن است که زبان یاد شده را نمی دانند، با این همه آرزو می کنم که این کتاب فاخر روزی به زبان فارسی نیز ترجمه شود.
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۹