یوسف عزیزی بنیطرف؛ آهوی تبریز
یوسف عزیزی بنیطرف؛
آهوی تبریز
مرگ، رضا براهنی گریخته از جنگل ددان را از ما گرفت
رضا براهنی شاعر، رمان نویس و ناقد برجسته آذربایجانی درگذشت. او پایه گذار نقد نوین ادبی در زبان فارسی و از موسسان کانون نویسندگان ایران در سال ۱۹۶۸ است. براهنی در سال ۱۹۳۵ در تبریز مرکز اقلیم آذربایجان ایران زاده شد و در ۲۵-۳-۲۰۲۲ در تورنتو کانادا درگذشت.
من در متنی به زبان فارسی، او را آهوی تبریز و ستاره ای در جنگل ددان ایران نامیدم، چرا؟ زیرا که براهنی، فارس نبود بلکه ترک آذری بود که در دهه های شصت و هفتاد قرن گذشته – در عهد شاه – در محافل ادبی تهران درخشید و تا سال ۱۹۹۳به خلاقیت خود در ایران ادامه داد تا این که برای حفظ جان خویش از زنجیره ترورهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، کشور را ترک کرد، زیرا که این قاتلان در دوره های ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، شماری از نویسندگان، روشنفکران و سیاستمداران مخالف – از جمله دوستان مان در کانون نویسندگان ایران، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری – را کشتند.
من در آغاز فعالیت های ادبی ام از آن چه که ‘جنگل ددان’ می نامم هراس داشتم. این جنگل، همان محافل ادبی – عمدتا – آغشته به نژاد پرستی و به ویژه عرب ستیزی و ترک ستیزی است. رضا براهنی قطب نمای من در آن جنگل بود که جای پایش را دنبال می کردم و از نبردهای ادبی و اتنیکی اش می آموختم تا بدانم چگونه با محافل و جامعه ای که با من و فرهنگ من بیگانه اند تعامل کنم.
در سال ۱۹۴۵ حکومت خودمختار اقلیم آذربایجان ایران توسط فرقه دموکرات آذربایجان برپا شد اما فقط یک سال دوام آورد و ارتش شاهنشاهی در سال ۱۹۴۶ به تبریز مرکز این اقلیم یورش برد و کتاب های ترکی آذربایجانی را به آتش کشید و صدها تن از فعالان و همکاران حکومت خودمختار را کشت یا اعدام کرد. دوست ما، رضا براهنی در آن هنگام دانش آموز چهارم ابتدایی بود. او یک بار طی مصاحبه ای با یک نشریه ایرانی گفت: «پس از درهم شکستن حکومت خودمختار آذربایجان و منع دانش آموزان از آموزش به زبان مادری شان، در کلاس انشا، مقاله ای به زبان ترکی آذربایجانی نوشتم اما معلم مجبورم کرد تا برگه انشا را قورت دهم و به این ترتیب، زبان مادری ام را قورت دادم».
براهنی در اوایل دهه شصت قرن بیستم، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. در سال ۱۹۷۳ سازمان امنیت و اطلاعات کشور – ساواک – او را به مدت سه ماه زندانی کرد که پس از آن مجبور به ترک ایران شد. او پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ با ترک منصب استادی زبان فارسی در دانشگاه مریلند آمریکا به ایران بازگشت، اما دو سال بعد توسط حاکمیت دینی نوپدید خمینی از تدریس در دانشگاه تهران منع شد. علت آن، مواضع سیاسی چپ و دفاع ایشان از حقوق ملی ترکان آذربایجان و سایر ملیت ها در ایران بود. رضا براهنی در سال ۱۹۸۶ به همان دلایل به مدت شش ماه دستگیر شد و پس از اعتراض ها و درخواست های نویسنگان درون و برون ایران از زندان آزاد شد.
با ادامه سرکوب مستمر فرهنگ های غیر پارسی در دوره رژیم شاه و ممنوعیت انتشار کتاب به زبان ترکی در ایران، براهنی – همچون بسیاری از ترکان آذربایجانی – مجبور شد فقط به زبان فارسی بنویسد و در دوره جمهوری اسلامی به این شیوه ادامه داد. اما او در رمان ها و شعرهایش، شخصیت ها و نمادهایی را تصویر می کند که نشانگر زادگاه اش یعنی آذربایجان اند. او در اوایل قرن بیست و یکم رییس انجمن قلم آذربایجان جنوبی شد که در خارج از ایران شکل گرفت.
شاعران بارز فارس تباری چون نادر نادر پور، احمد شاملو و محمد رضا شفیعی کدکنی کوشیدند براهنی را به علت ترک بودن و دفاع علنی از ملیت اش و از دیگر ملیت های ستمدیده در ایران، نادیده بگیرند. اما به علت جایگاه برجسته ادبی و تبحرش در زبان و ادب پارسی از یک سو و طرح مسایل نوین در نقد ادبی و شعر و رمان پارسی از سوی دیگر، دور کردن براهنی از عرصه ادبی ایران را دشوار می کرد.
پس از انقلاب و به هنگام فعالیت های علنی کانون نویسندگان ایران، با حمایت او و برخی از نویسندگان مترقی توانستم در سال ۱۹۸۰ در این کانون در باره ملت عرب اهواز، ادبیات و فولکلورش سخنرانی کنم که همگی در مجله ‘اندیشه نو’ کانون نویسندگان منتشر شده اند.
رضا براهنی در بازه زمانی ۲۰۰۱-۲۰۰۳ رییس انجمن قلم کانادا شد و او بود که خبر دستگیری مرا در سال ۲۰۰۵ – پس از انتفاضه ملت عرب اهواز – به اطلاع انجمن جهانی قلم و انجمن قلم بریتانیا رساند. وهم او بود که پس از فرارم از ایران در سال ۲۰۰۸ و استقرارم در ترکیه از من حمایت کرد تا این که در سال ۲۰۰۹ به دعوت انجمن قلم بریتانیا وارد لندن شدم و در این کشور پناهنده وعضو این انجمن شدم.
براهنی در آمریکا جهت تحکیم حقوق بشر در جهان – به ویژه در ایران – با نوام چامسکی، آرتور میلر، کرت ونه گات، آلن گینزبورگ و شماری از شاعران و نویسندگان و دیگر فعالان برجسته همکاری کرد. او بیش از شصت کتاب در عرصه شعر، رمان، نقد ادبی، مسایل اجتماعی و ترجمه های ادبی تالیف کرد. براهنی قبل از مرگ، استاد ادبیات تبعید و پست مدرنیسم در مرکز ادبیات مدرن دانشگاه تورنتو بود و در آمریکا، کانادا و دیگر کشورهای جهان به شماری از جوایز ادبی و حقوق بشر دست یافت.
می توان نگاشته های رضا براهنی، غلام حسین ساعدی، صمد بهرنگی و بهروز دهقانی را – که همگی ترک آذربایجانی هستند – استثنایی در گفتمان ادبی – عمدتا -عرب ستیز فارسی دانست.
من – همواره – او را آهویی دیده ام در جنگل ددان عرب ستیز و ترک ستیز. در سالیان اخیر او را وقتی که به لندن می آمد می دیدم و هنگامی که من به کانادا می رفتم با او دیدار می کردم. ذبح زبان عربی و ترکی و پایمال سازی فرهنگ آنها در ایران، نقش مهمی در نزدیکی و دوستی ما داشت. مواضع شجاعانه این نویسنده بزرگوار و تاثیر غیر قابل انکارش بر فرهنگ نوین ایران، نام او را در ضمیر ایرانیان زنده نگه خواهد داشت.
(این مقاله در تاریخ ۱/۴/۲۰۲۲ در مجله ادبی ‘الجدید’ که مهمترین نشریه ادبی جهان عرب است چاپ و منتشر شده)
به نقل از “آوای تبعید” شماره ۳۲