رشید مشیری همزاد پنداری
رشید مشیری
همزاد پنداری
ساعت ۸ صبح است .پرنده ها بی تابی می کنند.اسمشان طوطی برزیلی است دوستی که مهاجرت کرد انها را به من سپرد.با این امید که شاید زمانی برگردد و پس شان بگیرد.گاهی زنگ می زند و من گوشی را نزدیک قفس می برم تا صدای چهچهه انها را بشنود به ساعت ۸ که نزدیک می شویم حنجره هاشان بی وقفه می لرزند. بی قراری را از لحن صدایشان حس می کنم. کف قفس را چنگ می زنند وخود را به میله های آن می کوبند .با چنان سرعتی بال می زنند که پر هایشان قابل دیدن نیست و صدایی میشنوم که من را به یاد صدای پنکه پا کوتاه مادر می اندازد که انرا درست پشت سرش می گذاشت تا موهایش باد بخورند.
آنها ساعت ۸ صبح را خوب به خاطر سپرده اند و هر وقت یاد مادر را برایم زنده میکنند. میدانم زمان خارج شدنشان از قفس رسیده است.
به قفس نزدیک می شوم. ورجه وورجه می کنند. لحن صدایشان تغییر می کند. نوایشان برایم اشناست، بدون ریتم ، بلند و با هیجان می خوانند.
در کوچک قفس را با احتیاط باز می کنم باید مراقب باشم چون بار ها از فرط شتاب برای خروج، انگشتانم را نک زده اند که بسیار درد ناک است .اما با وجود همه عجله ای که دارند وقتی از باز بودن در قفس مطمئن می شوند درنگ می کنند . سرشان را از قفس بیرون می اورند و نظری به اطراف می اندازند. فکر می کنم وقتی که متوجه می شوند فاصله شان با آزادی فقط یک پر زدن است دلشان می خواهد ابتدا یک انتظار شیرین را تجربه کنند.
مثل همیشه اول میروند سراغ گچ بری نزدیک سقف که مرتفع ترین نقطه اتاق برای ایستادن است. منقارشان را به هم می زنند. به طوریکه من صدایش را می شنوم . در اینجا نوبتی می خوانند. همیشه هم شروع با پرتده ماده است. جست وخیز میکنند. اصرار دارند به هنگام پرواز یکدیگر را لمس کنند. آشپزخانه مقصد دوم آن ها است . بالای کابینت کنار پنجره رو به حیاط مینشینند و به درختان خیره می شوند. برای لحظاتی سرشان را در پرهای جمع شده شان مخفی می کنند. طولی نمی کشد که طولانی ترین چهچهه ها همزمان با تنوعی کم نظیر از صداها و لحن ها خاته را پر می کند. تا کنون چندین بار صدایشان را در این وضعیت ضبط کرده ام و در خلوت خود به آنها گوش داده ام که با وجود آنکه شنوایی تیزی ندارم اما از نظر خودم حداقل ده تحریر متفاوت را کشف کره ام.
و به این نکته اندیشیده ام که چرا اوج قدرت وتنوع صدای این پرنده ها زمانی است که نگاهشان به آن سوی پنجره است. این حس ام را برای دوست سفرکرده تعریف کردم . در جوابم گفت دچار همزادپنداری شده ای. مراقب خودت باش.
اما من به همزادپنداری ام ادامه می دهم و هر روز در حالیکه این موسیقی کم نظیر را می شنوم همراه آنها به باغچه حیاط خیره می شوم.
۱۴۰۲/۴/۲۳