کوشیار پارسی؛ سکون ِ جهان

کوشیار پارسی؛

سکون ِ جهان

نگاهی به رمان: برادری ِ نامنتظره[۱]، امین معلوف

 

امین معلوف سی سال پیش رمان ِ تا جاودان بدون ِ زنان را درباره‌ی جهانی نوشت که در آن تنها مردان زاده می‌شدند. جهانی آکنده از فاجعه که در آن نابرابری و ظلمت پرستی و خشونت هر روز بیشی می‌گرفت.

امین معلوف در تازه‌ترین رمان – برادری ِ نامنتظره (ترجمه آزاد ِ عنوان. تحت‌ا‌للفظی می‌شود: برادران نامنتظره‌ی ما)- جهانی آفریده است بدون ابزار ارتباطی. نه اینترنت و نه رادیو. شمعی روشن روی میز تلفن همراه که به هیچ دردی نمی‌خورد. این دوزخی است برای انسان مدرن ِ غربی. همانی که امین معلوف می‌خواهد: ساکن کردن ِ جهان و بیرون کشیدن انسان از خواب خرگوشی. این رمان پیش از همه‌گیری کرونا و جنگ روسیه با اوکراین نوشته و منتشر شده. اکنون همه‌ی ما پس از بحران کرونا و درگیر جنگ جهان را اندکی می‌شناسیم.

در برادری ِ نامنتظره دو نفر در جزیره‌ی بسیار خردی در اقیانوس اطلس زندگی می‌کنند: راوی، آلک زاندر[۲] طراحی است که طرح‌هاش در رسانه‌های گوناگون منتشر می‌شود و خانم نویسنده اوا سنت-ژیل[۳] که پس از موفقیت رمان پرفروش آینده دیگر در این نشانی زندگی نمی‌کند عزلت گزیده و واژه‌ای بر کاغذ نیاورده است. زندگی این دو آدم تنها در جزیره بسیار آرام است، در حالی‌که باقی جهان درگیر توفان خشونت است. زمان درازی است که تنش میان کشور خردی در همسایگی روسیه و آمریکا به اوج رسیده است. آلک خبرها را از طریق رادیو دنبال می‌کند تا دستمایه بیابد برای طرح‌هاش. به زمان مَد باید از دوست‌اش آگاممنون بخواهد تا او را به کافه‌ی پاتوق‌اش در جزیره‌ای بزرگ‌تر ببرد.

قطع رابطه با جهان برای آلک زاندر تنها یک معنا می‌تواند داشته باشد: جنگ جهانی ِ هسته‌ای درگرفته است. آلک که همسایه‌اش را کم می‌بیند، می‌‌رود سراغ‌اش و به سلامتی آخرین روز زندگی‌ش لیوانی ویسکی می‌نوشد. آخرین تکه‌های یخ از درون یخچال خانم همسایه در لیوان آب می‌شود.

راوی سال‌ها پیش نیمی از جزیره را از پدرش به ارث برده که به خاطر ماجراجویی رومانتیک، شهر محل زندگی‌ش -مونترآل- را ترک کرد و این‌جا را خریده بود. خانه‌ای در آن بنا کرد و از این ایست‌گاه ِ دورافتاده به تماشای جهان نشست. به‌ترین موقعیت برای یافتن موضوع ِ طرح‌ها و کاریکاتورهاش. تنها به زمان جزر، راه‌ ِ باریکه‌ی روی سد باز می‌شود و او می‌تواند با دوچرخه براند سوی نزدیک‌ترین روستا. باقی ِ وقت‌ها وابسته‌است به دوست یونانی‌ش آگاممنون که قایقران است.

امین معلوف در سی صفحه‌ی نخست رمان به شرح ِ همه‌ی جنبه‌ها پرداخته که برای روایت رمان لازم دارد. ادامه‌ی زندگی انسان زیر تهدید است، مرد قایقران میان ِ دو جهان ِ رازآمیز می‌راند و راوی گزارش می‌دهد. درست همان موقعیتی که امین معلوف دوست دارد داشته باشد. خود نویسنده، چندماهی از سال را در جزیره‌ی ایل د یو[۴] در نزدیکی استان وانده[۵] فرانسه می‌گذراند. جزیره‌ای که تنها با فرابر با جهان ِ بیرون ارتباط دارد. ایمن معلوف سال‌هاست که از آن‌جا نگاه نقاد می‌اندازد به جهان و خوانندگان را با سهیم کردن در تماشا ناآرام می‌کند. نویسنده‌ی لبنانی-فرانسوی و عضو آکادمی فرانسه، در جستار کشتی ِ شکسته‌ی تمدن (۲۰۱۹) که ادامه‌ی نوشته‌ی دنیای بی‌سامان (۲۰۰۹) باشد، به شرح ِ موقعیت جهان ِ امروز پرداخت. جهانی که در گفتگویی آن را ‘تایتانیک’ نامید. این نویسنده‌ی نیمی شرقی و نیمی غربی، شاهد شعله‌ور شدن جنگ‌های خشونت‌بار است، بنیادگرایی دینی ِ برخاسته از سیاست ِ هویت‌گرا، قطبیدگی[۶] و سقوط اخلاقی. امین معلوف هرگز آدم ِ خوش‌بین و امیدواری نبوده است.

پس از بمباران مریلند، رییس جمهوری هوارد میلتون[۷] برای پیش‌گیری از جمله‌ی اتمی بزرگ‌تر تصمیم می‌گیرد که به آن کشور کوچک در قفقاز حمله کند. کشور قفقازی با رهبری سرداروف[۸] هم تهدید به استفاده از بمب اتمی می‌کند. آلک و ایوا در آن جزیره می‌کوشند خبرها را دنبال کنند، اما به دلیل نقص فنی، رادیو، تلفن و اینترنت از کار می‌افتد. آلک و ایوا از طریق شخصی به نام مورو[۹] خبرها را پی‌گیرند. اما وقتی دانشمندان موفق می‌شوند جای مرگ ‘رستاخیز’ را بنشانند، از تهدید اتمی کاسته می‌شود.

این همه، بدون درافتادن به شعار و ایجاد دست‌انداز برای روایت، در رمان‌اش بازتاب دارد. در آمریکا حمله‌ی تروریستی صورت می‌گیرد. دیکتاتوری غیرقابل پیش بینی از قفقاز، آکنده از خشم و نفرت و ‘دیوانه‌ی کشتار’ دست دارد. راوی از خود می‌پرسد ‘چگونه می‌توانی آدم متعصب را به خِرَد واداری؟ چگونه خلع سلاح‌اش می‌کنی؟ با تهدید؟ تحریم؟ عملیات ویژه؟ بمباران با بمب نقطه‌زن؟ همه به اندازه‌ی مرگ از اوج گرفتن دشمنی می‌ترسیدند.’ این جمله‌ها در این روزها که می‌گذرانیم، بسیار آشناست. قوی‌ترین مرد روی زمین، رییس جمهوری آمریکا، دست می‌برد سوی دکمه‌ی قرمز. اما موجودی ناشناس، ‘برادری نامنتظره’ دخالت می‌کند. همه چیز پایان می‌گیرد.

امین معلوف به آرامی و با دقت اطلاعاتی در اختیار خواننده می‌گذارد و در همان‌حال به شیوه‌ی گزارش‌گر ِ تحلیل‌گر روایت را ادامه می‌دهد. رمان به چشم زدنی تبدیل می‌شود به افسانه، تریلر علمی-تخیلی. داستانی که باز می‌گردد به تمدن یونانی: این برادران از ‘دوستان امپدوکلس’[۱۰] هستند که جهان را ساکن کرده‌اند. امپدوکلس، فیلسوف پیشاسقراطی مکتب چندگانه‌گرایی که بر اساس روایت‌ها خودش را به آتشفشان اتنا[۱۱] انداخت تا ثابت کند مرگ وجود ندارد. ‘دوستان او’ از جامعه‌ی پنهان ِ ‘معجزه‌ی آتن’ و سده‌ی پنجم پیش از میلاد مسیح هستند. آن زمان بود که هنر و مردم‌سالاری شکوفا شد. این برای امین معلوف که هویت سرزمین شام را با خود دارد، لحظه‌ی شکوهمند تاریخی است. کشتی‌های دوستان امپدوکلس با پیام صلح همه جا کناره گرفته‌اند. وقتی شنیده می‌شود که پزشکان حاضر در آن می‌توانند همه‌ی بیماری‌ها را درمان کنند، از همه جای جهان به آن منطقه هجوم می‌برند به امید پیروزی نهایی بر مرگ که تنها دشمن انسان است. این‌گونه است که در صفحات پایانی رمان جادویی اسطوره‌ای درباره‌ی آینده، بارقه‌ای از امید می‌دمد. اما انسان باید سرانجام اولویت‌هاش را برگزیند.

خواننده باید دیالوگ‌های و تک‌گویی‌های خطابه‌وار، آمیخته با اندیشه‌های سیاسی، فلسفی و اخلاقی را دوست داشته باشد. امین معلوف درست مثل رمان آوارگان[۱۲] از فاصله به جنبه‌های گوناگون اندیشه‌ی شخصیت‌هاش می‌پردازد. گونه‌ای خطابه برای جهانی بدون جنگ و توجه‌ بیشتر به انسان.

این رمان به رغم روایت از ویران‌شهر، خواننده را وادار می‌کند به اندیشیدن درباره‌ی هویت و نفوذ پیشرفت‌های دانش. رمانی که انگار جنگ اوکراین را پیش‌بینی/گویی کرده است.

 

به نقل از “آوای تبعید” شماره ۲۷

[۱] Nos frères inattendus

[۲] Alec Zander

[۳] Eva Saint-Gilles

[۴] Île d’Yeu

[۵] Vendée

[۶] polarization

[۷] Howard Milton

Sardarov [8]

[۹] Moro

[۱۰] Empedoklēs

[۱۱]  Etna

[۱۲]  برگردان این رمان به صورت پاورقی در سایت ادبی بانگ (https://baangnews.net) منتشر شده است.